پنجشنبه، آذر ۱۸، ۱۳۸۹

یادی از شهید بهشتی به قلم دکتر سید علیرضا حسینی بهشتی


با وجود آنکه شاید کمتر ایرانی باشد که با نام شهید آیت الله دکتر بهشتی آشنا نباشد، با وجود گذشت بیست و نه سال از شهادت مظلومانه او، هنوز درباره زندگی و افکار وی کاری بایسته و شایسته صورت نگرفته است. در طی سال های اخیر شاهد انتشار بیش از هجده عنوان از آثار غالبا منتشر نشده ایشان توسط نشر بقعه به نمایندگی از بنیاد نشر آثار و اندیشه های شهید آیت الله دکتر بهشتی بوده ایم که با توجه به آثاری که توسط همین مؤسسه و نیز مؤسسات دیگر درباره ایشان انتشار یافته، میزان قابل توجهی از ادبیات تولید شده در دسترس علاقمندان به آشنایی با این شخصیت مشهور اما ناشناخته قرار گرفته است. اما مظلومیت همچنان بر این چهره تابناک و استثنایی تاریخ معاصر ایران سایه افکنده و هرکسی از ظن خود یارش می گردد. بخشی از این مظلومیت، به ابهامات فراوان درباره زندگی ایشان باز می گردد که ناشی ازفقدان وجود یک زندگینامه معتبر، مستند و در عین حال تحلیلی است. خود من هنوز به اثری که خالی از اشتباهات فاحش تاریخی باشد بر نخورده ام و به علاقمندان به ایشان توصیه می کنم هیچ اثری درباره ایشان را مبرا از اشتباه تلقی نکنند. امیدوارم با تکمیل طرح تحقیقاتی زندگینامه ایشان که توسط محققان در بنیاد نشر آثار در دست تهیه و تکمیل است، در آینده ای نزدیک شاهد انتشار کتاب یا کتابهای مرجع مستند در این زمینه باشیم.اما آنچه می خواهم در این سطور، هرچند بطور فشرده، مطرح کنم، به دوران زندگی شهید بهشتی در آلمان و اداره مرکز اسلامی هامبورگ باز می گردد. کارنامه فعالیت های ایشان در این دوره پنج و نیم ساله را شاید هیچکس بهتر و دقیق تر از خود ایشان، در سخنرانی که در خرداماه ۱۳۴۹، یعنی به فاصله چند روز از بازگشت از آلمان، در حسینیه ارشاد ایراد شد، تشریح نکرده باشد، هر چند طبیعی است که به ملاحظه شرایط امنیتی حاکم بر کشور، امکان ارایه توضیح درباره فعالیت های مبارزاتی در آن زمان وجود نداشت. این سخنرانی در کتاب بازشناسی یک اندیشه )بنیاد نشر آثار شهید آیت الله دکتر بهشتی، ۱۳۸۰) منتشر شده است و علاقمندان می توانند به آن مراجعه کنند. با این همه، نکاتی چند درباره وقایع آن دوران و نیز تأثیرات مهم آن دوره از زندگی شهید بهشتی بر افکار و مسیر زندگی ایشان مطرح است که سعی می کنم بطور فشرده در اینجا مطرح کنم، به این امید که با بیان آنها، تفاسیر یا احیانا اخبار نادرستی که در این زمینه وجود دارد، تصحیح گردد.
بارها شنیده ام که درباره همسر آلمانی شهید یهشتی سخن گفته شده. خود من بطور مکرر در این باره مورد سؤال قرار گرفته ام. این موضوع حتی در گزارش های سازمان امنیت و اطلاعات کشور (ساواک) نیز به اشتباه درج شده است. البته وجود اطلاعات غلط در سازمان های اطلاعاتی، بویزه در این مرز و بوم، امری عادی است. اما بدتر از آن اینکه چنین اشتباهاتی از سوی افرادی که خود را نسبت به تاریخ معاصر ایران مطلع می دانند نیز رخ داده است و برخی پا را فراتر گذاشته به دادن نشانی فرزندان آن همسر آلمانی نیز اقدام می کنند. تنها همسر شهید بهشتی، مرحومه حاجیه خانم عزت الشریعه مدرس مطلق، فرزند مرحوم آیت الله سید محمدباقر مدرس مطلق بود که در مهرماه سال ۱۳۱۳ در اصفهان متولد و در بهمن ماه ۱۳۷۸ در تهران درگذشت. از این ازدواج فامیلی، چهار فرزند باقی ماند که به ترتیب عبارتند از ملوک السادات حسینی بهشتی، سید محمدرضا حسینی بهشتی، راقم این سطور، و محبوبه سادات حسینی بهشتی. دامان شهید بهشتی به هیچ ازدواج (دائم یا موقت) دیگری آلوده نشده بود. حجاب همسر و دختر ایشان در آلمان هم عبارت از روسری و مانتو بود، حجابی که تا آخرین لحظات عمر از آن به عنوان «حجاب کامل» یاد می کرد. همین نگاه باعث شده بود که جلسات مسجد هامبورگ، حضور بانوان با روسری را گرامی بدارد.
گفته شده که ایشان برای اتمام ساختمان مرکز اسلامی هامبورگ از اتاق بازرگانی وقت و یا شخص شریف امامی کمک مالی دریافت کرده است. اسناد مربوط به این موضوع را در آینده منتشر خواهیم کرد اما نکته مهم این است که هیچگونه درخواستی مبنی بر درخواست کمک مالی از سوی شهید بهشتی صادر نگردیده است. اینکه اصل این کمک در چه زمانی و به چه صورتی انجام شده، موضوعی است که در زندگینامه تحلیلی ایشان بطور مفصل و مستند مورد بحث قرار خواهد گرفت. شهید بهشتی در عین حال که سعی می کرد مرکز اسلامی هامبورگ از دسترس هجمه های امنیتی نظام دور بماند، برای حفظ استقلال آن تلاشی مجدانه صورت می داد. استقلال مالی مرکز, یکی از  وجوه مهم و اساسی شیوه اداره آن توسط شهید بهشتی بود، بطوریکه وقتی در بازگشت از آلمان به ایران مورد بی مهری بخشی از روحانیون سنتی تهران و شهرستان ها قرار گرفت و حملات تبلیغاتی و جوسازی های متشرعین متحجری که با طریقه نواندیشی دینی شهید بهشتی و همفکران وی سرناسازگاری داشتند بقدری بالا گرفت که آیت الله میلانی که تا آن زمان حامی مهم مرکز بود از مرکز و مدیریت آن رویگرداند، وی حاضر به تغییر مسیر و برنامه های جاری مرکز نشد و با کمک چهره های روشن بین بازار تهران، آن کمبود را جبران کرد.
رابطه ایشان با اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان در اروپا و آمریکا و نقش ایشان در گسترش و قوام تشکل اول، از فرازهای مهم و سراسر درس برای امروز ما و فهم گذشته نهضت اسلامی ماست. مطالعه کتاب اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان در اروپا )نشر بقعه، ۱۳۸۶) و نیز کتاب های دیگری که درباره تاریخچه پرفراز و نشیب این تشکل مهم و تأثیر گذار گفتمان اسلام انقلابی منتشر شده، می تواند زوایای مهمی از این رابطه را روشن کند. بی تردید شهید بهشتی در طی سال های ۱۳۴۴ تا ۱۳۴۹، از تأثیرگذارترین چهره های مرتبط با این تشکل محسوب می شود. ارتباط مستمر ایشان با مدیریت اتحادیه در طی سال های بعد نیز ادامه یافت و در مسافرت چندماهه ایشان در اوایل سال ۱۳۵۷ به آمریکا و اروپا، در کاستن اختلافات فکری و تشکیلاتی که بعلل محتلف، از جمله پیدایش جریان انحرافی در سازمان مجاهدین خلق در سال ۱۳۵۴ و نیز اختلافات مربوط به حسینیه ارشاد، نضج گرفته بود، نقشی بس مهم ایفا نمود. شهید بهشتی با ارایه تز مثلث مبارزه متشکل از سه ضلع فعالان مبارزه مسلحانه (از جمله سازمان مجاهدین خلق ایران پیش از انحراف ایئولوژیک)، نواندیشان دینی (مانند آقایان طالقانی، مطهری، شریعتی، بازرگان و سحابی)، و رهبری بی بدیل امام خمینی، نیروهای مبارز خارج از کشور را به سمت اتحاد و هماهنگی در مبارزه بر علیه نظام ستمشاهی رهنمون گشت؛ تزی که پس از بازگشت به ایران نیز نقل محافل مبارزان آن روز گشت.
در عین حال که شهید بهشتی به دلایل مختلف، از جمله آشنایی به زبان انگلیسی و مطالعات گسترده در تاریخ و اندیشه مغرب زمین، با دنیای مدرن و مدرنیته آشنایی داشت، اما حضور وی در دل تمدن غرب بعنوان جستجوگر و محققی که به دنبال حل تضادهای زمانه ما مانند سنت و مدرنیته، دین و علم، غرب و شرق وبود، بی شک در گسترش و تعمیق فهم و درک او از کارکردهای اجتماعی جوامع مدرن که بازتاب آن را بویژه می توان در مباحث اقتصادی او مشاهده کرد، اندیشه و فلسفه غرب (که با تسلط یافتن بر زبان آلمانی، آبشخورهای فکری در اختیار وی نهاد)، و ادیان و مذاهب (در نشست و برخاست و تعامل فکری با روحانیون مسیحی و اهل سنت)، فراهم ساخت. از همین روست که شهید بهشتی بدون اغراق بعنوان زمان آگاه ترین فقها و علمای عصر خویش شناخته شد؛ عنصری که فقه و اسلام شناسی او را به ویژگی های برجسته ای مزین کرد که به هنگام معماری نظام جمهوری اسلامی، کمک شایانی به وی کرد.
شهید بهشتی نه تنها با مشاهده و برخورد با دیدگاه های مختلف و جریانات گوناگون فکری و اجتماعی به دام تنگ نظری و استبداد فکری نیفتاد، بلکه حضور فعال در جریان تعاطی افکار و فضای نقد و ارزیابی آزاد، سعه صدر و مداراگری بیشتر را برای وی به ارمغان آورد. داستان مناظره های علمی و منطقی با مخالفان فکری به میزگردهای پخش شده از تلویزیون ایران در سال ۱۳۶۰ محدود نمی شود. سنت آزاداندیشی و احترام به آزادی بیان از سال ها پیش و بویزه در طی دوران اقامت در اروپا در شهید بهشتی نهادینه شده بود. اصرار مستمر او بر حفظ آزادی ها و دل نگرانی همیشگی او از باز شدن زمینه برای هرگونه استبداد و بویژه استبداد دینی را می توان بعنوان نمونه در کتاب های مبانی نظری قانون اساسی )بقعه، ۱۳۷)، نقش آزادی در تربیت کودکان (بقعه، ۱۳۷۹) و حزب جمهوری اسلامی (بقعه، ۱۳۸۸) و نیز مشروح مذاکرات مجلس خبرگان تدوین قانون اساسی (در ۵ جلد) مشاهده کرد.

۱ نظر:

  1. به نام پروردگار شهیدان و درستکاران

    با سلام و درود بر شما خوشحالم که شما نیز به جمع مروجین اندیشه های شهید آیت الله دکتر بهشتی پیوستید.با اجازه وبلاگ شما را لینک می کنم.قطعا تبادل نظر مستمر بین دوستداران شهید مظلوم به رشد خود و وبلاگهایمان کمک شایانی خواهد نمود.
    منتظر شما هستم

    پاسخحذف