مروري بر انديشه هاي شهيد بهشتي پیرامون آزادی
شهيد بهشتي يكي از متفكران و نظريه پردازان انقلاب اسلامي بود كه بنا به اقرار و اعتراف دوستان و مخالفان، ايشان توانمنديهاي فراواني در عرصه هاي مديريتي، سياسي، فرهنگي و ... داشت
آثاري كه از ايشان بر جاي مانده بسيار متنوع بوده و مي تواند زاويه هاي گوناگوني براي تحقيق در عرصه هاي مختلف فراروي پژوهشگران بگشايد تا آنان بتوانند از اين طريق انديشه هاي نظريه پردازان و كارگزاران انقلاب اسلامي را بهتر بشناسند. آنچه در ادامه بدان پرداخته مي شود، بررسي ديدگاه شهيد بهشتي درباره آزادي است. شهيد بهشتي تمام فعاليتها و اقدامهاي انسان را در صورتي كه در راه تعالي و پيشرفت انسان بما هو انسان باشد، امري عبادي تلقي مي كند و در اين راستا، مسايل سياسي كه آزاديهاي اجتماعي نيز جزو مسايل سياسي محسوب مي شود، امري عبادي به شمار مي آورد. ايشان سياست را عبادت مي داند و آن را به عنوان وظيفه سياسي براي خود و هر فرد مسلمان تلقي مي كند. البته تأكيد مي نمايد كه ايفاي وظيفه سياسي غير از سياست بازي است: سياست عبادت است... ايفاي وظيفه سياسي غير از سياست بازي است، سياست بازي يعني خودپرستي يعني مقام پرستي، يعني سودپرستي، يعني فدا كردن مصالح جامعه در راه مسايل شخصي، يعني دروغ زني و دروغ گويي.
شهيد بهشتي از آنجا كه سياست و سياست ورزي را امري عبادي تلقي مي كند، بر اين باور است كه اين مسأله در گرو آزادي امكان پذير است، اما تأكيد مي نمايد كه اين آزادي بايد در راستاي رشد و تعالي و خودسازي انسان باشد. خودسازي كه از عنصري به نام خودآگاهي و انتخاب گري نشأت گرفته باشد. انسان در پرتو آزادي است كه مي تواند به راه خير فضيلت درآيد يا آزادانه به راه زشتي، شر و پستي و ناپاكي فروغلتد. شهيد بهشتي به عناصر چهارگونه پويش، خودآگاهي، انتخابگر و خودساز معتقد است كه آزادي انسان، آزمون بزرگي است كه انسان مي تواند راه را از چاه تشخيص دهد و سرانجام از آزادي در راه نجات، خودسازي خود و جامعه سود جويد. وي با استناد به آيه شريفه «انا هديناه السبيل اما شاكراً و اما كفوراً»استدلال مي كند كه انسان پويش آزادي خود را در جهتي كه خود انتخاب كرده و اختيار مي نمايد، هدايت مي كند و بر اساس همان جهت رشد مي نمايد و حركت مي كند. البته ممكن است رشد خود را در راه ترقي و كمال خواهي و يا اينكه در راه ناسپاسي و گمراهي دنبال نمايد. بنابراين ايشان بر اين اصل تأكيد مي كند كه، اساس زندگي انساني بر اين محور استوار است كه انسان آزاد بماند و اين آزادي نيز محدود نشود و بشر با آزادي راه خود را پيدا نمايد. شهيد بهشتي اذعان دارد كه هر چند اصل بر عدم محدوديت آزادي انسان است ولي برخي از محدوديتها در جوامع انساني وجود دارد كه اگر رعايت نشود به آزادي واقعي انسان و يا به ديگران لطمه مي زند. بدين جهت محدوديتها براي آزادي انسان در تمام جوامع در نظر گرفته شود. شهيد بهشتي در مناظره تلويزيوني خود كه با كيانوري و فتاپور از سران حزب توده و فدائيان خلق در تاريخ 1/3/60 داشته، عصاره جهان بيني اسلامي كه در حقيقت ديدگاه خود وي نيز مي باشد، درباره آزادي چنين بيان مي كند: اسلام، آزادي انسان را به عنوان نقطه قوت آفرينش انسان مي شناسد و انسان، گوهر تابناك هستي است، بدان جهت كه آزاد و آگاه آفريده شده است.
اسلام براي انسان آزاد و آگاه، زمينه و توان شكوفايي و خودانگيختگي و پيدا كردن راه را به حد فراوان قائل است و انسان را دعوت مي كند تا نخست در پرتو فروزان پيامبر باطن، يعني عقل و خرد حركت كند و عقل و خرد راهبر انسان است، ولي انسان به كمك همين انديشه تحليلگر و خرد روشنگر، يك سرچشمه بزرگ و رفيع و شخصيتي پر ارج و آگاهي ديگر، يعني وحي خدا و نبوت انبياء و كتاب ا... و سنت پيامبران را مي شناسد. پس ديگر انسان، تنها انسان عقل نيست كه انساني ولي نيز هست. نتيجه اينكه اسلام، آزاديهاي فردي و محدوديتهاي اجتماعي نيز دارد، انسان آزاد است، اما در چارچوب حدود ا... و در چارچوب احكام الهي. در نظر شهيد بهشتي اگر بخواهيم آزاديهاي اجتماعي و رفتاري انسان را بررسي كنيم بايد به نقطه عطف و پيدايش و اوج انسان توجه كنيم. بدين معني كه انسان يك موجود خودآگاه، داراي پويش و خودسازي و محيط ساز است. خداوند انسان را اين گونه خلق كرده است، لذا آزادي انسان را در ارتباط با خداوند و اراده الهي بررسي كرد. شهيد بهشتي در عين اينكه محدوديتهاي ديني را براي انسان قائل است ولي در عين حال بر اين باور تأكيد دارد كه در لسان قرآن و آموزه هاي اسلامي، اولاً هيچ انساني محكوم به هيچ جبر اجتماعي نيست، ثانياً كيفيت و روابط و مناسبات اجتماعي و اقتصادي و... انسان از روي انتخاب آگاهانه مي باشد. ديدگاههاي شهيد بهشتي را درباره آزاديهاي اجتماعي و رفتار در موارد ذيل مي توان خلاصه كرد:) الف- اسلام، آزادي انسان را در ارتباط با خلقت و آفرينش وي ارج مي نهد و از جهت خلقت نيز آزاد و آگاه است. ب- اسلام براي انسان آزاد و پيدا كردن خود راههاي فراوان قائل است و انسان را دعوت مي كند تا نخست در پرتو نور فراوان پيامبر باطن، يعني عقل و خرد حركت كند و عقل و خرد راهبر انسان است. ج- انسان به كمك انديشه تحليلگر و با استفاده از عقل يك سرچشمه بزرگ و رفيع، يعني وحي خدا و نبوت انبياء و كتاب ا... و سنت پيامبران را مي شناسد و اين انسان پس از شناخت، ديگر عقل محض نيست، تجلي وحي نيز به خود گرفته است. د- وقتي انسان به اين مرحله گام نهاد، ديگر زندگي خود را به وسيله وحي تنظيم نمي كند (محدوديت) وحي به عنوان زيربناي همه محاسبات و بررسيهاي عقلي همواره تكيه گاه انسان است. لذا در نگاه يك انسان مسلمان و وحي مدار، همه قوانين و مقررات از زيربناي وحي با محاسبه و تنظيم و تفصيل عقل ناشي مي شود. ه - با توجه به بند فوق آزاديهاي فردي در اسلام، محدوديت به خود مي گيرد و اين محدوديت در چارچوب حدود الهي و قوانين كتاب و سنت قرار مي گيرد. و- شناسايي حدود الهي و احكام خدا مسؤوليت خطيري است كه در آموزه هاي اسلامي برعهده عالمان دين با ويژگي شجاعت، عدالت، مديريت و آگاهي به زمان گذارده شده است. همه اين موارد در انديشه شهيد بهشتي ناشي از اين مسأله است كه در نگاه ايشان انسان ذات مستقل از ذات الهي ندارد، زيرا آيات فراواني نيز تأكيد مي كند كه در كالبد جسماني انسان، روح الهي دميده شده است «نفخت فيه من روحي»لذا بايد انسان با حفظ آزاديهاي خود از خط و سير منطق اسلام منحرف نشود و در صورتي كه انسان از خلقت الهي خود غافل شود، در دام تعصبات قومي و گروهي گرفتار مي شود و در اين صورت به بيماري گروه گرايي گرفتار مي گردد. در اين راستا شهيد بهشتي قائل به تحزب و سازماندهي امور اجتماعي و انجام كارهاي تشكيلاتي بود. آزادي افراد در قالب گروهها و تشكيلات بايد ناشي از حركت كمال جويي انسان باشد نه گروه گرايي او. شهيد بهشتي بر اساس اين بينش درباره گروههايي كه اوايل انقلاب اسلامي پديدار شده بودند، به 6 نوع جمعيت و گروه رسيده بود: 1- گروه هايي كه معتقد به اسلام، انقلاب و ولايت فقيه اند و اينها در جمهوري اسلامي آزادند و مي توانند در جامعه فعاليت داشته باشند. 2- گروههايي كه اسلام را به عنوان مكتب مي پذيرند، ولي در فكرشان بويي از التقاط است با جمهوري اسلامي سر جنگ و دعوا ندارند، اينها هم آزادند. 3- ملي گرايان كه قصد خيانت ندارند، جمهوري اسلامي را قبول ندارند ولي مخالف آن هم نيستند، خواستار جمهوري دموكراتيك هستند، به شرط عدم مخالفت با جمهوري اسلامي در كشور آزادند. 4- گروههايي كه ايدئولوژي ضد اسلام دارند و درصدد مبارزه فرهنگي با جمهوري اسلامي هستند، نه سياسي و درگيري توطئه آميز با جمهوري اسلامي ندارند. اينان در چارچوب خاصي مي توانند آزاد باشند و آن اينكه ديگران را فريب ندهند. 5- گروههايي كه ضد جمهوري اسلامي هستند، ولي قيام مسلحانه ندارند. اين گروهها تحت كنترل هستند كه خطري از جانب آنها متوجه جامعه و مردم نشود. 6- گروههايي كه در برابر جمهوري اسلامي ايستاده اند، قيام مسلحانه دارند و اينان در هر شكل و هر لباسي كه باشند، محكومند.
شهيد بهشتي تأكيد مي كند: «در تعاليم اسلام آمده و در قانون اساسي جمهوري اسلامي نيز تأكيد شده است كه بايد نظام اجتماعي، آزاديهاي لازم را براي يك يك شهروندان جمهوري اسلامي تا حداكثر ممكن داشته باشد، از جمله آزادي احزاب، گروهها و نشريات و آزادي قلم و بيان. تنها مرزي كه براي اين آزاديها وجود دارد، اين است كه بايد به اصول اسلامي ضربه نزنند، بايد به سلامت محيط اجتماعي از نظر عفت و اخلاق ضربه نزنند.
آثاري كه از ايشان بر جاي مانده بسيار متنوع بوده و مي تواند زاويه هاي گوناگوني براي تحقيق در عرصه هاي مختلف فراروي پژوهشگران بگشايد تا آنان بتوانند از اين طريق انديشه هاي نظريه پردازان و كارگزاران انقلاب اسلامي را بهتر بشناسند. آنچه در ادامه بدان پرداخته مي شود، بررسي ديدگاه شهيد بهشتي درباره آزادي است. شهيد بهشتي تمام فعاليتها و اقدامهاي انسان را در صورتي كه در راه تعالي و پيشرفت انسان بما هو انسان باشد، امري عبادي تلقي مي كند و در اين راستا، مسايل سياسي كه آزاديهاي اجتماعي نيز جزو مسايل سياسي محسوب مي شود، امري عبادي به شمار مي آورد. ايشان سياست را عبادت مي داند و آن را به عنوان وظيفه سياسي براي خود و هر فرد مسلمان تلقي مي كند. البته تأكيد مي نمايد كه ايفاي وظيفه سياسي غير از سياست بازي است: سياست عبادت است... ايفاي وظيفه سياسي غير از سياست بازي است، سياست بازي يعني خودپرستي يعني مقام پرستي، يعني سودپرستي، يعني فدا كردن مصالح جامعه در راه مسايل شخصي، يعني دروغ زني و دروغ گويي.
شهيد بهشتي از آنجا كه سياست و سياست ورزي را امري عبادي تلقي مي كند، بر اين باور است كه اين مسأله در گرو آزادي امكان پذير است، اما تأكيد مي نمايد كه اين آزادي بايد در راستاي رشد و تعالي و خودسازي انسان باشد. خودسازي كه از عنصري به نام خودآگاهي و انتخاب گري نشأت گرفته باشد. انسان در پرتو آزادي است كه مي تواند به راه خير فضيلت درآيد يا آزادانه به راه زشتي، شر و پستي و ناپاكي فروغلتد. شهيد بهشتي به عناصر چهارگونه پويش، خودآگاهي، انتخابگر و خودساز معتقد است كه آزادي انسان، آزمون بزرگي است كه انسان مي تواند راه را از چاه تشخيص دهد و سرانجام از آزادي در راه نجات، خودسازي خود و جامعه سود جويد. وي با استناد به آيه شريفه «انا هديناه السبيل اما شاكراً و اما كفوراً»استدلال مي كند كه انسان پويش آزادي خود را در جهتي كه خود انتخاب كرده و اختيار مي نمايد، هدايت مي كند و بر اساس همان جهت رشد مي نمايد و حركت مي كند. البته ممكن است رشد خود را در راه ترقي و كمال خواهي و يا اينكه در راه ناسپاسي و گمراهي دنبال نمايد. بنابراين ايشان بر اين اصل تأكيد مي كند كه، اساس زندگي انساني بر اين محور استوار است كه انسان آزاد بماند و اين آزادي نيز محدود نشود و بشر با آزادي راه خود را پيدا نمايد. شهيد بهشتي اذعان دارد كه هر چند اصل بر عدم محدوديت آزادي انسان است ولي برخي از محدوديتها در جوامع انساني وجود دارد كه اگر رعايت نشود به آزادي واقعي انسان و يا به ديگران لطمه مي زند. بدين جهت محدوديتها براي آزادي انسان در تمام جوامع در نظر گرفته شود. شهيد بهشتي در مناظره تلويزيوني خود كه با كيانوري و فتاپور از سران حزب توده و فدائيان خلق در تاريخ 1/3/60 داشته، عصاره جهان بيني اسلامي كه در حقيقت ديدگاه خود وي نيز مي باشد، درباره آزادي چنين بيان مي كند: اسلام، آزادي انسان را به عنوان نقطه قوت آفرينش انسان مي شناسد و انسان، گوهر تابناك هستي است، بدان جهت كه آزاد و آگاه آفريده شده است.
اسلام براي انسان آزاد و آگاه، زمينه و توان شكوفايي و خودانگيختگي و پيدا كردن راه را به حد فراوان قائل است و انسان را دعوت مي كند تا نخست در پرتو فروزان پيامبر باطن، يعني عقل و خرد حركت كند و عقل و خرد راهبر انسان است، ولي انسان به كمك همين انديشه تحليلگر و خرد روشنگر، يك سرچشمه بزرگ و رفيع و شخصيتي پر ارج و آگاهي ديگر، يعني وحي خدا و نبوت انبياء و كتاب ا... و سنت پيامبران را مي شناسد. پس ديگر انسان، تنها انسان عقل نيست كه انساني ولي نيز هست. نتيجه اينكه اسلام، آزاديهاي فردي و محدوديتهاي اجتماعي نيز دارد، انسان آزاد است، اما در چارچوب حدود ا... و در چارچوب احكام الهي. در نظر شهيد بهشتي اگر بخواهيم آزاديهاي اجتماعي و رفتاري انسان را بررسي كنيم بايد به نقطه عطف و پيدايش و اوج انسان توجه كنيم. بدين معني كه انسان يك موجود خودآگاه، داراي پويش و خودسازي و محيط ساز است. خداوند انسان را اين گونه خلق كرده است، لذا آزادي انسان را در ارتباط با خداوند و اراده الهي بررسي كرد. شهيد بهشتي در عين اينكه محدوديتهاي ديني را براي انسان قائل است ولي در عين حال بر اين باور تأكيد دارد كه در لسان قرآن و آموزه هاي اسلامي، اولاً هيچ انساني محكوم به هيچ جبر اجتماعي نيست، ثانياً كيفيت و روابط و مناسبات اجتماعي و اقتصادي و... انسان از روي انتخاب آگاهانه مي باشد. ديدگاههاي شهيد بهشتي را درباره آزاديهاي اجتماعي و رفتار در موارد ذيل مي توان خلاصه كرد:) الف- اسلام، آزادي انسان را در ارتباط با خلقت و آفرينش وي ارج مي نهد و از جهت خلقت نيز آزاد و آگاه است. ب- اسلام براي انسان آزاد و پيدا كردن خود راههاي فراوان قائل است و انسان را دعوت مي كند تا نخست در پرتو نور فراوان پيامبر باطن، يعني عقل و خرد حركت كند و عقل و خرد راهبر انسان است. ج- انسان به كمك انديشه تحليلگر و با استفاده از عقل يك سرچشمه بزرگ و رفيع، يعني وحي خدا و نبوت انبياء و كتاب ا... و سنت پيامبران را مي شناسد و اين انسان پس از شناخت، ديگر عقل محض نيست، تجلي وحي نيز به خود گرفته است. د- وقتي انسان به اين مرحله گام نهاد، ديگر زندگي خود را به وسيله وحي تنظيم نمي كند (محدوديت) وحي به عنوان زيربناي همه محاسبات و بررسيهاي عقلي همواره تكيه گاه انسان است. لذا در نگاه يك انسان مسلمان و وحي مدار، همه قوانين و مقررات از زيربناي وحي با محاسبه و تنظيم و تفصيل عقل ناشي مي شود. ه - با توجه به بند فوق آزاديهاي فردي در اسلام، محدوديت به خود مي گيرد و اين محدوديت در چارچوب حدود الهي و قوانين كتاب و سنت قرار مي گيرد. و- شناسايي حدود الهي و احكام خدا مسؤوليت خطيري است كه در آموزه هاي اسلامي برعهده عالمان دين با ويژگي شجاعت، عدالت، مديريت و آگاهي به زمان گذارده شده است. همه اين موارد در انديشه شهيد بهشتي ناشي از اين مسأله است كه در نگاه ايشان انسان ذات مستقل از ذات الهي ندارد، زيرا آيات فراواني نيز تأكيد مي كند كه در كالبد جسماني انسان، روح الهي دميده شده است «نفخت فيه من روحي»لذا بايد انسان با حفظ آزاديهاي خود از خط و سير منطق اسلام منحرف نشود و در صورتي كه انسان از خلقت الهي خود غافل شود، در دام تعصبات قومي و گروهي گرفتار مي شود و در اين صورت به بيماري گروه گرايي گرفتار مي گردد. در اين راستا شهيد بهشتي قائل به تحزب و سازماندهي امور اجتماعي و انجام كارهاي تشكيلاتي بود. آزادي افراد در قالب گروهها و تشكيلات بايد ناشي از حركت كمال جويي انسان باشد نه گروه گرايي او. شهيد بهشتي بر اساس اين بينش درباره گروههايي كه اوايل انقلاب اسلامي پديدار شده بودند، به 6 نوع جمعيت و گروه رسيده بود: 1- گروه هايي كه معتقد به اسلام، انقلاب و ولايت فقيه اند و اينها در جمهوري اسلامي آزادند و مي توانند در جامعه فعاليت داشته باشند. 2- گروههايي كه اسلام را به عنوان مكتب مي پذيرند، ولي در فكرشان بويي از التقاط است با جمهوري اسلامي سر جنگ و دعوا ندارند، اينها هم آزادند. 3- ملي گرايان كه قصد خيانت ندارند، جمهوري اسلامي را قبول ندارند ولي مخالف آن هم نيستند، خواستار جمهوري دموكراتيك هستند، به شرط عدم مخالفت با جمهوري اسلامي در كشور آزادند. 4- گروههايي كه ايدئولوژي ضد اسلام دارند و درصدد مبارزه فرهنگي با جمهوري اسلامي هستند، نه سياسي و درگيري توطئه آميز با جمهوري اسلامي ندارند. اينان در چارچوب خاصي مي توانند آزاد باشند و آن اينكه ديگران را فريب ندهند. 5- گروههايي كه ضد جمهوري اسلامي هستند، ولي قيام مسلحانه ندارند. اين گروهها تحت كنترل هستند كه خطري از جانب آنها متوجه جامعه و مردم نشود. 6- گروههايي كه در برابر جمهوري اسلامي ايستاده اند، قيام مسلحانه دارند و اينان در هر شكل و هر لباسي كه باشند، محكومند.
شهيد بهشتي تأكيد مي كند: «در تعاليم اسلام آمده و در قانون اساسي جمهوري اسلامي نيز تأكيد شده است كه بايد نظام اجتماعي، آزاديهاي لازم را براي يك يك شهروندان جمهوري اسلامي تا حداكثر ممكن داشته باشد، از جمله آزادي احزاب، گروهها و نشريات و آزادي قلم و بيان. تنها مرزي كه براي اين آزاديها وجود دارد، اين است كه بايد به اصول اسلامي ضربه نزنند، بايد به سلامت محيط اجتماعي از نظر عفت و اخلاق ضربه نزنند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر