شنبه، آذر ۲۷، ۱۳۸۹

آزادی اجتماعی از دیدگاه شهید بهشتی

مقاله زیر در رابطه با " آزادی اجتماعی از دیدگاه شهید بهشتی" از خانم فاطمه کبیر تاج آورده شده است .
 آزادی و انتخاب آزادانه است که زندگی ما را و شخصیت ما را زندگی و شخصیت انسانی می کند.
در حقیقت نگرش نسبت به آزادی هم در برگیرنده فرایندهایی است که آزادی کنش ها و تصمیمات را بوجود می آورد و هم در برگیرنده فرصت های واقعی که مردم با توجه به شرایط شخصی و اجتماعی شان دارند. تحلیل آزادی جز از راه بررسی متقابل عوامل مختلف اجتماعی ، تاریخی، فرهنگی و ... بر یکدیگر میسر نیست، چرا که انسان در درجه اول موجودی است اجتماعی و آزادی نیز جزیی از مساله کلی روابط شخص با دیگران و اجتماع است.
هنجارهای اجتماعی چگونگی روابط و رفتارهای اجتماعی افراد را معین می کنند تا آنجا که حتی محدودیتهایی نیز در رفتار آدمیان بوجود می آورند. طبیعتا در یک جامعه اسلامی هنجارها و نرم های اجتماعی و قوانین و مقرراتی که در ارتباط با جامعه  وضع می گردد متاثر از فرهنگ  اصیل اسلامی است. به عبارتی قواعد و رفتار و تعامل افراد یک جامعه اسلامی بر اساس بینش اسلامی شکل می گیرد.
شهید بهشتی نیز با اعتقاد راسخ به آزادی انسان در انتخاب راه زندگی معتقد است:
انسان، محکوم جبر اجتماعی نیست بلکه در برابر حاکمیت آن قوانینی که به نام قوانین اجتماعی و سنت های اجتماعی و مکانیزم اجتماع و ماتریالیسم تاریخی و جبر تاریخی، جبر اجتماعی و جبر اقتصادی مطرح می شود کاملا آزاد است و نه تنها محکوم به این قوانین نیست بلکه حتی می تواند بر پدیده ها و بر تنگناهایی که در پرتو حاکمیت همین قوانین بوجود آمده بشورد و در برابر آنها بایستد و معادله را بر هم زند.

جمعه، آذر ۲۶، ۱۳۸۹

شهید بهشتی: ملت ما برای اعدام‌های انقلابی جشن می‌گیرد

تریبون مستضعفین دولت انقلاب! ملت ما می خواهد که تو دولت این ۳۴ میلیون باشی نه دولت اون ۲ میلیون. کدوم ۲ میلیون؟ ما یه ۲ میلیون آدم تی تیش مامانی داریم تو این مملکت که اینها همیشه نق می زنند. می گن این چه انقلابی شد آخه ما درست و حسابی می تونستیم شبها به مجالس بزم برویم، عیش و نوشی داشتیم، هرزگی ها داشتیم، برا خودمون روزگار خوشی داشتیم، این چه انقلابی شد، مرگ بر این انقلاب که شب نشینی های ما را بر هم زد!.
یادم میاد حدود هشت، نُه ماه قبل یکروز وارد جلسه شورای انقلاب شدم دیدم دوستان قبلاً اومدند و مطلبی مطرحه، گفتم چیه؟ گفتند که باید خدمت امام رفت و از امام خواهش کرد که به دادگاه های انقلاب بگویند دست از تعقیب این نوکران و مزدوران رژیم بردارند دیگه، یک عفو عمومی. خب گروهی از دوستان با این نظر مخالف بودند می گفتند ترحم بر پلنگ تیز دندان ستمکاری بود بر گوسپندان؛ عفو در جای خود، قهر در جای خود، اگر رحم و عفو به غلط در جای قهر به کار افتاد خطر انقلاب را و محرومان را و مومنان را تهدید خواهد کرد. گفتیم آقا این حرفها نیست، اینجورها هم نیست که می گویید. ملت ما از هر اعدام انقلابی استقبال می کنه، جشن می گیره برای این اعدام های انقلابی. گفتند نه آقا شما تو مردم نیستید. گفتم چه طور؟ خوب دقت کنید، گفتم چه طور؟ یکی از این چهره ها که من ایمان و صفا و همه چیزش را دوست دارم ولی این ضعفش را دوست ندارم، گفت این که امروز یکی از آشنایان مورد اعتماد من تلفن کرد که در اتوبوسی می رفتم، سوار بودم می رفتم، یک خانمی دیدم نسبت به انقلاب و رهبر انقلاب، حرف هایی می زنه که نشانه دلخوریش از انقلابه، از انقلاب دلخور شده، بد بین شده به انقلاب. و حاصل حرفهاشو گوش کردم، دیدم این یکی از بستگان این ساواکی های تحت تعقیب هست و می گوید آخه تا کی ما باید در این ناراحتی به سر ببریم، گفتم آقا! شما خیال کردید که این خانم، نمونه و الگو و نماینده این ملته؟ از شما خواهش می کنم از این اتوبوس منطقه کذایی که اسکورت، در اون منطقه حرکت می کرده، تشریف ببرید توی اتوبوس های ده ها منطقه دیگر خودتون سوار بشوید. ببینید مردم می گویند، تا کی باید ببینیم ما، قاتلان فرزندان رشید امت انقلابی امان، راست راست توی خیابان ها راه می روند؟ (تکبیر حضار) اونها فریادشان اینه. و نیروهای اصیل انقلاب اینها هستند، نه این یکی دو میلیون نازک نارنجی های سایه پرورده.
اولاً انقلاب ما مکتبی است، نگاه تو دهن هیچ کس نمی کنه، نه اون ۲ میلیون، نه این ۳۴ میلیون. نگاه می کنه به مکتب، ببینه مکتب چی میگه. این ۳۴ میلیون هم بزرگترین امتیازش اینه، که اول از رهبری انقلاب می خواهد، ای رهبر، و ای رهبری انقلاب، اول بگو ببینم اسلام چی میگه، من همون را می گویم که اسلام و قرآن می گوید. این بزرگترین امتیازشه، امتیازش اینه که صدای این ۳۴ میلیون با صدای قرآن در هم آمیخته، یکی شده. و الا یک انقلاب مکتبی نه تو دهن ۲ میلیون نگاه می کنه نه تو دهن ۳۴ میلیون نگاه می کنه. ۳۴ میلیون، به ۳۴ میلیون اهمیت می ده، احترام می گذاره اما اگه دید یک حرفی که اشتباه می زنه، وظیفه رهبری چیه؟ این که رو کند به این ۳۴ میلیون بگه، عزیزان انقلابی من در این مورد برداشت و سخنتان اشتباه بود. شما غیر از این از رهبری صادق و متعهد انتظار دارید؟ ولی خوشحال باشید که تا این لحظه همواره این ۳۴ میلیون ندایش سخنش خواسته اش، آرمانش، همون ندا و سخن و خواست آرمان اسلام و قرآن بوده است. عزیز من بیا برو ببین این ۳۴ میلیون چی می گن، اینها چی می خواهند؟ من رفته بودم یکی دو ماه قبل فارس، شیراز، خانواده های شهدای انقلاب اونها اومده بودن اونجا، می نالیدند، می غریدند، می گفتند قاتلان عزیزان ما، آنها که در مسجد شیراز آن فاجعه رسوا را به بار آوردند و حمله کردند به اجتماع برادران و خواهرانمان، اینها توی زندان نگهشون داشته اند، هنوز می ترسند حکم اعدام آنها را صادر کنند. ببینید اینها چه می گویند، ای دولت ، ای نخستین دولت منتخب مجلس شورای اسلامی. ملت از تو انتظار دارد، انتظاری قاطع که با دوستان انقلاب با کمال عطوفت و مهر رابطه برقرار کنی و با دشمنان انقلاب مومنانه بستیزی، أَشِدَّاءُ عَلَى الْکُفَّارِ رُحَمَاءُ بَیْنَهُمْ

آزادی از دیدگاه شهید بهشتی

بی شک در یک جامعه زنده ، برخورد سالم و سازنده آراء و افکار، شرط زنده ماندن و پیشرفت کردن است. ما در طول مدت چندین دهساله ای که در رابطه با اسلام و مبارزه مسلمانان بر ضد هر گونه جباریت ، سخن گفته ایم، یا نوشته ایم، یا بحث کرده ایم، همیشه بر این نکته تکیه کرده ایم که اسلام از نظر جهان بینی و ایدئولوژی ، از نظر نظام عقیده و رفتاری، بر آزادی انسان تاکید دارد. حزب جمهوری اسلامی هم از آغاز که کلیات مرامنامه اش منتشر شد، از همان آغاز تاسیس حزب، این مطلب را تاکید کرد.در جهان بینی اسلام، انسان شدنی است مستمر و پویشی است خودآگاه، انتخابگر و خودساز. ما بر این چهار عنوان تاکید داریم. در جهان بینی اسلام ، انسان شدن است، شدنی است مستمر.همواره یک شدن است ، و پویش است ، تلاش است. پویشی است خودآگاه و انتخابگر.انتخاب کننده و خودساز. در نهاد و نهانش، کششها، خواستها و انگیزه هایی آفریده شده که او را به این حرکت و پویش خودساز وا می دارد. و او بر اساس آگاهیها یی که در فطرتش زمینه دارد، و در پرتو تجربه و عمل ، بارور می شود، و با قدرت گزینشی آزاد که به او داده شده ، جهت این پویش سازنده را آگاهانه و آزادانه بر می گزیندو در جهتی که خود انتخاب و اختیار کرده است، رشد می کند، جلو می رود و ساخته می شود. ویژگی اساسی انسان همین خودسازی و محیط سازی آگاهانه و آزادانه اوست.
خداوند انسان را طوری ساخت و به او مواهبی داد که در پرتو آن مواهب می توانست خداگونه در طبیعت عمل کند. بنابراین، اولین مساله این بود که او از اسارت و بردگی و بندگی طبیعت آزاد شد، البته نه آزادی مطلق، بلکه آزادی نسبی.

وظیفه انجمن های اسلامی دانشجویی

متن زیر بخشی از "کتاب سه گونه اسلام " از استاد مرحوم شهید آیت الله بهشتی آمده است که به وظایف انجمن اسلامی اشاره دارد.
در شرایط امروز من شخصا با نوجوانانی رو به رو می شوم و برایم بسیار جالب است که اینها به اسلام باز آمده اند یا از آن مسلمان عادتی به سوی مسلمان راستین و اسلام راستین کشیده شده اند و یا اصلا در خانه های بی مبالاتی و لاابالی گری و بی دینی به دنیا آمده اند و اینک به سوی اسلام راستین آمده اند که قدم این نوع جوانان بر همه ما میمون و مبارک باد و قدم اینها واقعا بر روی چشم، زیرا اینها افراد بسیار ارزنده ای هستند. اتفاقا شاید اول بار که به یک نمونه چشمگیر از این جوانان برخورد کردم در سال 1347 در هامبورگ بود. به جوانی برخورد کردم که وقتی با احوالش آشنا شدم فهمیدم از خانواده ای است که آن خانواده با دین فقط یک آشنایی اسمی دارد و این جوان به صورت یک انسان خود ساخته مقید ، متعهد و مسئول در آمده و در راه ایمان و هدفش فعالیتی آغاز کرده بود. تمنای من این است که انجمن های اسلامی دانشجویی به خصوص در اروپا پناهگاهی باشند برای این گونه دختر خانم ها و آقا پسرها، جوانانی که از محیط های خانوادگی نا مقید به اروپا آمده اند و اینجا در محیطی باز احساس می کنند قلبشان در گرو گمشده ای است. اینان همان جست و جو گرانند ، همان  جست و جو گرانی که از آنها در صف اول و گروه اول یاد کردم. آنها واقعا پی آرمانی آمده و این آرمان را در قرآن و راه قرآن پیدا کرده اند. سرگردان بوده اند و به سوی قرآن آمده اند. قدم این گونه جوانان را گرامی بداریم. همه نوع هم گامی و بردباری و برابری با آنها داشته باشیم. سعی کنیم در جمع ما محیطی گرم و صمیمی بیابند که آنها را بپذیرد و جانشین محیط خانواده و محیط قبلی آنها باشد. این گونه جوانانند که می توانند عنصر های سازنده و ارزنده ای برای پیشرفت واقعی نهضت اسلامی دانشجویی در همه جا باشند. امیدوارم همه ما این توفیق را داشته باشیم که با آشنایی بیشتر با قرآن کریم و با کلمات و سیره پیغمبر اکرم و ائمه طاهرین سلام الله علیهم اجمعین و آشنایی با الگوهای راستین اسلام بتوانیم جزء گروه اول باشیم و با آنها ولایت اسلامی و پیوند عمیق وظیفه آور تعهد آور اسلامی داشته باشیم و فریب گروه های سوم و چهارم و پنجم را نخوریم. گروه سوم و چهارم خیلی فریبنده اند و گروه دوم هم کمی فریبنده است. در زیر خلاصه ای از 5 گروه آمده است:
1-    جست و جو گران راستین حق جوی حق پویی که دلشان در عشق حق می تپد.
2-    یک عده مردم ناراضی از وضع موجود که چون از وضع موجود ناراضی اند هر دعوت تازه ای که احتمال بدهند برای آنها وضع بهتری به وجود می آورد  برایشان قابل توجه است.
3-    افرادی کمابیش پیدا می شوند که در شرایط موجود بیش از نارضایتی اصولا یک گمشده ای دارند مخصوصا جاه طلب هایی که در محیط کنونی فرصتی برای رشد و ترقی و رسیدن به مقام دلخواه پیدا نکرده اند.
4-    فرصت طلبان، آپورتونیست ها ، کسانی که اصولا به اندازه گروه سوم هم حاضر نیستند تن به خطر بدهند، کسانی که آماده اند که زمینه ای فراهم شود و شکمی از عزا در بیاورند، به مالی برسند، به نامی برسند و ...
5-    گروه پنجم که بیشتر مردم از این قبیلند ، کسانی هستند که اصولا کاری به این کارها ندارند ، مردم معمولی اند ، پیروان مذهب زندگی آرام.

گزیده سخنان شهید بهشتی



1- انسان با عمل صالح ساخته می‌شود و ایمان با عمل صالح محکم‌تر می‌گردد.‌
‌2- یک ملت انقلابی معمولاً حرف آخر خود را همان اول می‌زند.‌
‌3- حسینیان همواره با یزیدیان در ستیزند.‌
‌4- بگذارید مردم در برابر هرچیزی که بر خلاف موازین اسلامی می‌بینند، حساس بمانند.‌
‌5- یک ملت زنده حتی یک لحظه هم در دفاع از خودش و تلاش برای به زانو در آوردن دشمن نباید درنگ کند.‌
‌6- اسلام به ما آموخته است که نسبت به دشمنان دروغ نگوییم، تهمت و افتراء نزنیم و فحش ندهیم.‌
‌7- ما پیروان حسین(علیه‌السلام) مرگ خونین را بر زندگی ذلت‌بار با یزیدیان ترجیح می‌دهیم.‌
‌8- یکایک شما برادرها و خواهرها، باید حسابرس و حساب‌کش خودتان و جامعه‌تان و حکومتتان باشید.‌
‌9- امیدوارم ملت خوشحال باشد که در نظامی زندگی می‌کند که اگر از رئیس جمهور شکایت داشت، دستگاه قضایی همانگونه عمل کند که از یک فرد عادی شکایت داشت.‌
‌10- تشکل انحصار طلب و انحصار اندیش از جانب هر فرد و هر گروه و هر جمع باشد، شیطانی از آب در می‌آید.‌
‌11- کسانی را انتخاب کنید که تشنه قدرت نباشند. تشنگان قدرت حق حکومت کردن ندارند.‌
‌12- در زمینه رعایت معیارهای اسلامی، سازش مصلحت جویانه را حرام می‌دانم.‌
‌13- من برخورد تلخ صادقانه را به برخورد شیرین منافقانه ترجیح می‌دهم.‌
‌14- تا زنده‌ایم، تحت هیچ شرایطی تسلیم آمریکا و اقمار اروپای‌اش نمی‌شویم.‌
‌15- ما نبایدبه استعمارگران غرب و شرق اجازه دهیم که برای ما مهره‌سازی کنند.‌
‌16- ای انسان، تو سازنده تاریخ و آینده هستی، تو قیامتت را هم خودت می‌سازی، حتی بهشت و دوزخ به دست تو ساخته می‌شود.‌
‌17- تا زمانی که کاری انجام ندهیم، برای مردم بازگو نمی‌کنیم.‌
‌18- اگر شما به حال مردم سودمند واقع شوید، ماندنی خواهید بود.‌
‌19- انتقاد از خویشتن را جزء برنامه‌های خود قرار دهید.‌
‌20- شیوه‌های صحیح برخورد با دشمن و مخالف را یاد بگیرید.‌
‌21- سؤالاتی که بعد مکتبی را نشان دهد، تفتیش عقاید نیست.‌
‌22- ارتباطات خود را با یکدیگر قوی کنید.‌
‌23- حافظان استقلال باید بهای آن را بپردازند.‌
‌24- جامعه اسلامی، باید جامعه‌ای رو به شادابی، تندرستی و تحرک باشد.‌
‌25- جامعه باید به سمت موضع‌گیری‌های وحدت‌زا برود.‌
‌26- انقلاب ما انقلاب آرمانهاست.‌
‌27- انقلاب ما انقلاب ارزشهاست.‌
‌28- منافقین سمبل استبدادهای استالینی هستند.‌
‌29- ما
 شیفتگان‌خدمتیم، نه تشنگان قدرت.
‌30- جاذبه در حد اعلا و دافعه در حداقل ضرورت.‌
‌31- من درد دلم را با خدا می‌کنم. خدا خودش درست می‌کند همه این کارها را.‌
‌32- من بایستی مثل حضرت محمد(ص) بردبار باشم، پیغمبر هم در مقابل این همه شکنجه، این همه ناراحتی‌ها را تهمت‌های ناروا که به او زدند، صبور بود.‌
‌33- ما یک جان بیشتر نداریم که این باید در راه خدا باشد. شما مرا از مرگ نترسانید.‌
‌34- من هر لحظه منتظرم که تیری برقلبم بنشیند یا دیواری بر سرم خراب شود.‌
‌35- ما راست قامتان، جاودانه تاریخ خواهیم ماند.‌
‌36- ملت ایران در برابر یزیدیان راهی را می‌رود که حسین رفت.‌
‌37- انسان به دنبال ساختن خویش می‌تواند محیط اجتماعی خویش را بسازد.‌
‌38- نسل‌های جوان و انقلابی ملتهای مسلمان، باید عرصه را بر امپریالیسم جهانخوار تنگ کنند.‌
‌39- ما راهی را انتخاب کرده‌ایم به عنوان راه بهتر و ممکن است طول بکشد تا دنیا بپسندد.‌
‌40- یک ملت انقلابی و زنده حتی یک لحظه هم در دفاع از خودش و تلاش برای به زانو در آوردن دشمن نباید درنگ کند.‌
‌41- انقلاب کفر ستیز و ظلم ستیز ما با هیچ قدرت سلطه‌گر نمی‌تواند در سازش در آید.‌
‌42- آمریکا همه دنیا را می‌خواهد. جواب او را نیز وقتی که لازم باشد، ملت خواهد داد.‌
‌43- انقلاب اسلامی به معنای برآشفتن خواب همه کشورهای جهان سوم و ملتهای مستضعف است.‌
‌44- همه تلاش ملت مبارز ما باید در راه ایجاد جامعه اسلامی که در آن حق و اخلاق توحیدی و الهی حاکم باشد، متمرکز گردد.‌
‌45- ما ایمانمان را، اخلاصمان را، عملمان را درست می‌کنیم و با اسلام منطبق می‌کنیم، این را داشته باشیم یاری خدا، تضمین شده است.‌
‌46- برخورد آراء و افکار، نیازی به استفاده از چماق ندارد.‌
‌47- هر کس خط دارد، دشمن دارد.‌
‌48- شهید بدهید و قویدل باشید.‌
‌49- مرگ بر آمریکا، مرگ بر سازشکار.‌
‌50- ما روزی به دست می‌آییم که شهید شویم.‌
‌51- ما شهیدان را از دست نداده‌ایم، بلکه آنها را بدست آورده‌ایم.‌
‌52- پیروزی اصیل، حرکت در راه حق است.‌

شهید بهشتی: در نظام اسلامی فقط یک مقام غیرمسئول است که آن هم خداست


 
قرار بر این است که قدرتی که هیمنه، کبکبه، دبدبه، تبختر و ناز همراه داشته باشد، محصول، بار و بر تلخ و گس و بد این درخت انقلاب نشود. قرار بود این شجرة طیبه ای باشد که «تؤتی اکلها حین بأذن ربها». قرار نبود که شجرة خبیثه ای باشد که «اجتثت من فوق الارض مالها من قرار»، اگر این سمت اصیل نورانی الهی انسانی انقلاب از دست برود و انقلاب به انحراف کشانده شود، مطمئنا در ابعاد مربوط به نظامات و قوانین هم منحرف خواهد شد. (حزب جمهوری اسلامی، صص ۲۵۰-۲۵۱)
بعضی از افراد در زندگی زاهدند، یک خانه دارند که خیلی محقر و ساده است. ابتدا وقتی با آنها آشنا می شوید خوشحال می شوید که با چه فرد زاهدی آشنا شده اید. مدتی که با او زندگی می کنید می بینید زهد هم برای او دکان است. می خواهد از طریق زهد به ریاستی برسد، زاهدان دروغین که در خود این انقلاب ما کم و بیش گرفتار این گونه افراد شدیم و باز هم خواهیم شد. زهد یک معنی عام دارد، یعنی انسان بر هواهای نفسانی اش مسلط باشد و این بر کیفیت خانه، زندگی، لباس، خوراک، نام و آوازه و مقام یک انسان تأثیرگذار است. وقتی بر همة این ها تسلط داشت می شود زاهد. زهد با این معنی وسیعش زیبایی و ظرافت برجسته دارد. (حزب جمهوری اسلامی، صص ۳۴۲-۳۴۳)

ویژگی های شهید بهشتی



1- نخستین ویژگی مشترک همه کارهای مطالعاتی و تحقیقاتی شهید بهشتی جهت دار بودن آنهاست.
2- دومین خصوصیت بارز در فعالیت های علمی و تحقیقاتی شهید آیت الله بهشتی جدیت و نظم ایشان در این کارهاست.
3- مسأله دیگری که به صورت ویژگی عمومی حرکات و فعالیت های ایشان در طول زندگی و از جمله در زمینه مطالعات و کارهای فرهنگی بود اعتقاد شهید بهشتی به کارهای دراز مدت پر ثمر علمی و عملی بود.
4- از اهم خصوصیات لازم برای یک فرد محقق حق گر این است که در برخورد با اندیشه و عقاید دیگران نخست سخن دیگران را خوب دریابد و شهید آیت الله بهشتی این توانایی را داشت که با حوصله و دقت نظرات دیگران را به طور کامل دریابد.
5- دیگر از ویژگی های شهید آیت الله بهشتی احترام او به نظرات دیگران بود سخن هر کس را شایسته این می دانست که مورد درنگ و تأمل قرار گیرد.
6- ویژگی دیگر شهید آیت الله بهشتی مسأله واقع بینی ایشان این خصوصیت از پیدایش افراطها و تفریطها در مسیر حرکت ایشان پیگیری می نمود.
7- متانت، کم گویی و گزیده گویی از دیگر ویژگی هایی است که در زندگی اجتماعی و در مباحثات علمی ایشان بچشم می خورد.
8- از موهبت هایی که به یمن گسترش و عمق مطالعه و تحقیق از یکسو و برخورد سالم از سوی دیگر می آید توانایی بر استدلال و اقناع اشخاص است و ایشان این خصوصیات را بحد کمال داشت.
9- بحث های  شهید بهشتی هرگز رنگ مجادله به خود نمی گرفت زیرا جدل عمدتاً وقتی صورت می گیرد که این فرد با آن فرد بخواهد نظر خویش را بدون دلیل کافی بر دیگری تحمیل کند و یا از پذیرش سخن حق او سر باز زند.
10- با وجود این مجموعه صفات کم نظیر، گستردگی و عمق معلومات  شهید بهشتی در زمینه های مختلف هیچگاه باعث این نمی شد که خویشتن را از بهره جستن از نظرات و عقاید دیگران بوسیله عجب و خویشتن بینی محروم سازد و دریچه تحقیق را بواسطه آنکه نظرش در بسیاری از موارد از دیگران صائب تر است بر روی خود ببنندد.
11- ویژگی مهم دیگر شهید بهشتی که در آثار و بحثهای ایشان بطور بارزی بچشم می خورد توانایی جمع بندی بسیار خوبشان بود. ایشان گاه از میان اندیشه ها و سخنان متضاد، نقاط مشترک را درمی یافت و بر همان پایه مشترک استدلال خویش را بنا می کرد.
12- در بحث های عمومی و یا در بحث با جمع های خاص آهنگ بحثهای ایشان هدایتگرانه است نه آنکه در برخورد با عقاید مخالف بسرعت چماق تکفیر بلند شود و مانع هرگونه اندیشه دیگران گردد.
13- نکته قابل تأمل در زندگی علمی و تحقیقاتی شهید آیت الله بهشتی آنست که ایشان دیر دست به نوشتن می زد و پس از تعمق بسیار همراه با وسواس لازم برای یک کار علمی اقدام به انتشار آن می نمود و بدین جهت هم کمتر نیاز به تجدید نظر داشت. 
منبع : سایت شیفتگان خدمت

پنجشنبه، آذر ۲۵، ۱۳۸۹

بخشی از مصاحبه مجله اشترن چاپ آلمان فدرال در شماره 29 نوامبر 1979 با شهید بهشتی

بهشتي:‌بيش از هر چيز، ما يك نظام مادي‌گرايي را نمي‌خواهيم. اميدوارم كه ما فقط طي پنج‌سال آينده يك جامعه مترقي را پايه‌گذاري كنيم...
اشترن: ... با مجازات توسط شلاق و چادر زنان...
بهشتي:.... اينها هرگز مورد بحث نيستند. در نظام جديد ما، آزادي فردي بزرگتر از آزادي‌هاي فردي در شوروي و چين خواهد بود و تفاوت سطح زندگي بين افراد انساني، كوچكتر از تفاوتي خواهد بود كه در غرب وجود دارد.
اشترن: فرضيه زيبايي است. ما هم از آن تقليد خواهيم كرد
بهشتي: اما در جامعه شما، در آلمان هنوز هم تفاوت‌هاي بزرگ اقتصادي وجود دارد. ولي، ما در نه ماه پيش از سقوط شاه اين تفاوت‌ها را كوچك كرديم. در جامعه ما، در آينده ثروتمندان بزرگ وجود نخواهند داشت. صرفاً انسانهاي عادي موجود خواهند بود كه يكي نسبت به ديگري، اندكي كم‌وبيش خواهند داشت. و فقط در اين شرايط است كه انسانها با هم برادرانه و اخلاقي زندگي خواهند نمود.
اشترن: و روحانيان در اين نظام حكم خواهند راند؟
بهشتي: براي شما غربي‌ها بسيار مشكل است كه نقش روحانيت را در جامعه اسلامي بهفميد. عناصر حكومت‌كننده، نه ملاها خواهند بود و نه روحانيون. بلكه رهبران فكري خواهند بود كه ايدئولوگ‌هاي اسلامي هستند. رهبري در يك نظام اسلامي، بايد در دست يك سياستمدار اسلامي - يك ايدئولوك (فقيه) قرار داشته باشد كه طبعاً يك مسلمان خوب نيز بايد باشد. اشترن: پس شما شخص مناسبي براي از كرسي نخست‌وزيري خواهيد بود كه پس از استعفاي بازرگان خالي مانده است؟
بهشتي: من ترجيح مي‌دهم كه يك شخص آزاد باقي بمانم و از انقلاب بوسيله گفتار و قلم و سياست پشتيباني نمايم.

چهارشنبه، آذر ۲۴، ۱۳۸۹

رسالت دانشجو و دانشگاه از زبان شهید دکتر بهشتی


حقیقت اینکه مسئله اساسی عبارت است از همان رسالت دانشجو. اول مشخص کنید رسالت دانشجو در انقلاب اسلامی ما چیست؟ به هر حال باید قبل از هر ما چیز فکر کنیم که دانشجو قرار است در جامعه اسلامی امروز ما چکار کند؟
دانشجو به معنی عام عبارت است از قشر آگاه ، پیشگام و پیشتاز در خلاقیت های انقلابی جامعه ما. چه طلبه جوان حوزه و چه برادرها و خواهرهای دانشجو. در سالهایی که در صف مقدم مبارزه و انقلاب کار کردند، تلاش کردند، جنگیدند. قشرهای دیگر با این آزادگی و آگاهی و وسعت در میدان مبارزه حضور نداشته یا در صفوف اول حضور نداشتند. رسالت دانشجو امروز در این است که همچنان به صورت عنصر اصلی انقلابی جامعه بماند. رسالت دانشجو در این است که انقلابی بماند و همچنان پیشگام و پیشتاز انقلاب باشد و پیش آهنگ حرکت باشد. اما نه چنانکه از توده ها شود و برای خودش به سویی برود و یک وقت پشت سرش را نگاه کند و ببیند که از توده ها تقریبا کسی نیست. این است که دانشجو باید فرهنگ این انقلاب را روز به روز بهتر بشناسد و بهتر پاسدارش باشد.
رسالت دانشجو:
1-    همچنان که انقلابی و پیشتاز بماند.
2-    پاسداری از فرهنگ انقلاب را که به برکت آن پیوند میان این قشر و گروه پیشتاز و کل جامعه تامین شد، جز اساسی ترین وظایف خودش قرار بدهد.
3-    دانشجو باید مصمم باشد، خودش را بسازد و طوری بسازد که فردا تامین کننده ی یکی از نیاز های واقعی این جامعه باشد.دانشجو به این ترتیب چه از آب در می آید؟ بخشی است که همرنگ و هماهنگ و همگن و هماهنگ با جامعه و محیط زندگی خودش.
4-    دانشجو رسالتش در این است که در برابر دردهای جامعه برای همیشه حساس بماند، نه اینکه تا فارغ التحصیل شد و شغلی پیدا کرد، هر قدر شغلش بهتر میشود حساسیتش کمتر شود. وای به روزی که تحصیل کرده های جامعه اعم از روحانی، معلم، داننشگاهی، در شکل آموزگار، دبیر، استاد واعظ، امام جماعت، مرجع تقلید، محقق اسلام شناس، نویستده، گوینده و به طور کلی گروه ممتازش تبدیل شود به گروه بی درد.
خوب از کی باید پیش بینی کنیم که به وادی بی دردان سرازیر نشویم؟ از کجا؟ از همین دوره دانشجویی. این دانشجوست که باید امروز در برنامه خودسازی پیش بینی کند که چطور خودش را بسازد که فردا به خیل بی دردان نپیوندد، بلکه روز به روز دردمند تر بماند. واقعا این طور است، اگر رفت در جامعه، همان جایی که مورد نیاز جامعه، قرار  گرفت، آنجا که فرصت اینکه دردمند تر بماند بیشتر گیرش می آید. دانشجو باید همچنان پیشتاز و انقلابی باشد،نه پیشتازی که آنقدر پیشتاز بشود که از امت فاصله بگیرد و جدا بشود  یا راهش اصلا از امت به طور کلی جدا باشد. و باید خودش را برای ایفای یک نقش به درد بخور از نظر روحی و عاطفی باقی بگذارد. چنین دانشجویی حامل پیام همیشگی برای امت ما خواهد بود و نه فقط برای مردم  ایران بلکه برای انسان در سطح جهان، چنین دانشجویی می تواند حامل پیام باشد، پیام راستین انقلاب اسلامی.

خاطراتی جذاب از سیدالشهدای انقلاب اسلامی آیت الله دکتر بهشتی

  


«الآن بهترین موقعیت است، برای کمک به پیروزی انقلاب، آمار شهدای 15 خرداد را بالاتر بگوییم، خیلی بالا، این ننگ به رژیم می‌چسبد». بهشتی بدون تعلل گفته بود «با دروغ می‌خواهید از اسلام دفاع کنید؟ اسلام با صداقت رشد می‌کند، نه با دروغ».
  ***

همه نشسته بودند پای تلویزیون. رئیس جمهور داشت سخنرانی می‌کرد. بد می‌گفت از بهشتی. هر چه دوست داشت گفت. یکی پای تلویزیون متلکی به بنی صدر پراند. بهشتی عصبانی شد، گفت: «حق ندارید این طور حرف بزنید. مسلمان است». 
  ***

بنی صدر که فرار کرد، زنش را دستگیر کردند. زنگ زد که زن بنی صدر تخلفی نکرده باید زود آزادش کنید.‌ آزادش نکردند. گفت با اختیارات خودم آزادش می‌کنم. می‌گفت «هر یک ثانیه که در زندان باشد گناهش گردن جمهوری اسلامی است». 
  ***

بنی صدر از سفر داخلی یکراست آمد جلسه. خندید گفت «همه شعار می‌دادند بهشتی، بهشتی، طالقانی رو تو کشتی». بهشتی چیزی نگفت؛ نه در جلسه و نه بعد از آن. می‌گفت «حق نداریم به رئیس جمهور تعرض کنیم».
  
 ***

همه را قانع کرده بود که مسئله فلسطین، مسئله اسلام است. همه از مخارجشان می‌زدند به فلسطین کمک می‌کردند. انجمن اسلامی اروپا و آمریکا شده بود پایگاه کمک به فلسطین.
***

چراغ قرمز اول را رد کرده بود. چراغ قرمز دوم بهشتی گفته بود «اگر از این هم بگذری دیگر نمی‌شود پشت سرت نماز خواند».
***

بهش می‌گفتند انحصارطلب، دیکتاتور، مرفه، پولدار. دوستانش دوستانه گفته بودند چرا جواب نمی‌دهی؟ تا کی سکوت؟ می‌گفت مگر نشنیده‌اید قرآن می‌گوید «ان الله یدافع عن الذین امنوا». یعنی وظیفه من این است که ایمان بیاورم، کار خدا این است که از من دفاع کند. دعا کن من وظیفه خودم را خوب انجام بدهم. خدا کارش را خوب بلد است.
***

جلوی دادگستری شعار می‌دادند «مرگ بر بهشتی». بهشتی هم می‌شنید. یکی ازش پرسید «چرا امام ساکت است؟ کاش جواب این توهین‌ها را می‌داد». بهشتی گفت «قرار نیست در مشکلات از امام هزینه کنیم، ما سپر بلای اوییم، نه او سپر ما».
***

همه جمع شده بودند برای جلسه. باهنر رو فرستاده بودند که بهشتی رو بیاره. اومده بود که آماده شید بریم؛ همه منتظر شمایند. بهشتی عذر خواسته بود. گفته بود جمعه متعلق به خانواده است، قرار است برویم گردش. اخم باهنر رو که دید گفت: بچه‌ها منتظرند، سلام برسونید، بگید فردا در خدمتم.
***

مترجم ترجمه کرد؛ «هیأت کوبایی می‌خواهند با شما عکس یادگاری بگیرند». همه ایستاده بودند تو کادر جز مترجم! پرسید مگه شما نمی‌آیی؟ گفت: همه می‌دونند من توده‌ایم، برای شما بد می‌شود. خندید؛ باید شما هم باشید، دقیقاً کنار من! کادر کامل شد.
***
مرد انگلیسی گفت «شما خیلی غیر واقع بینانه با مسائل برخورد می‌کنید. این طور جلو بروید تحریم می‌شوید». بهشتی گفت «انقلاب ما انقلاب آرمان‌ها است نه تسلیم به واقعیت‌ها. همان نان و پنیر برایمان کافی است».
***

آمدند گفتند «مناظره می‌کنیم؛ فقط هم با بهشتی». 8 نفر بودند. آخر جلسه گفته بودند «می‌شود خواهش کنیم پخش نکنید».
***

از بهشتی پرسید: روحانی هم می‌تونه تو شورای شهر بره؟ گفت: روحانی همه جا می‌تونه بره به شرط اینکه علم اون رو داشته باشد نه اینکه تکیه‌اش به علوم حوزوی باشه.
***


گفتند حالا که «مرگ بر شاه» همه‌گیر شده؛ شعار جدید بدیم. «شاه زنازاده است، خمینی آزاده است». آشفته شده‌بود. گفت: رضاخان ازدواج کرده، این شعار حرام است. از پلکان حرام که نمی‌شود به بام سعادت حلال رسید.
***

به جمع رو کرد و گفت: قدرت اجرایی و مدیریتی رجوی به درد  نخست وزیری می خوره. حیف که التقاط و نفاق داره. اگر نداشت مناسب بود. تو بدترین حالت هم انگشت می گذاشت روی نکات مثبت.
***

به قاضی دادگاه نامه زده بود که: «شنیدم وقتی به مأموریت می‌روی ساک خود را به همراهت می‌دهی. این نشانه تکبر است که حاضری دیگران را خفیف کنی».
***

قبل از شهادت از دیدار امام برمی‌گشت. رفته بود توی فکر. امام خواب دیده بود عبایش سوخته، به بهشتی گفته بود مواظب خودتان باشید. می‌گفت از امام پرسیدم چرا؟ جواب داده بود:
«آقای بهشتی شما عبای من هستید»

پنجشنبه، آذر ۱۸، ۱۳۸۹

یادی از شهید بهشتی به قلم دکتر سید علیرضا حسینی بهشتی


با وجود آنکه شاید کمتر ایرانی باشد که با نام شهید آیت الله دکتر بهشتی آشنا نباشد، با وجود گذشت بیست و نه سال از شهادت مظلومانه او، هنوز درباره زندگی و افکار وی کاری بایسته و شایسته صورت نگرفته است. در طی سال های اخیر شاهد انتشار بیش از هجده عنوان از آثار غالبا منتشر نشده ایشان توسط نشر بقعه به نمایندگی از بنیاد نشر آثار و اندیشه های شهید آیت الله دکتر بهشتی بوده ایم که با توجه به آثاری که توسط همین مؤسسه و نیز مؤسسات دیگر درباره ایشان انتشار یافته، میزان قابل توجهی از ادبیات تولید شده در دسترس علاقمندان به آشنایی با این شخصیت مشهور اما ناشناخته قرار گرفته است. اما مظلومیت همچنان بر این چهره تابناک و استثنایی تاریخ معاصر ایران سایه افکنده و هرکسی از ظن خود یارش می گردد. بخشی از این مظلومیت، به ابهامات فراوان درباره زندگی ایشان باز می گردد که ناشی ازفقدان وجود یک زندگینامه معتبر، مستند و در عین حال تحلیلی است. خود من هنوز به اثری که خالی از اشتباهات فاحش تاریخی باشد بر نخورده ام و به علاقمندان به ایشان توصیه می کنم هیچ اثری درباره ایشان را مبرا از اشتباه تلقی نکنند. امیدوارم با تکمیل طرح تحقیقاتی زندگینامه ایشان که توسط محققان در بنیاد نشر آثار در دست تهیه و تکمیل است، در آینده ای نزدیک شاهد انتشار کتاب یا کتابهای مرجع مستند در این زمینه باشیم.اما آنچه می خواهم در این سطور، هرچند بطور فشرده، مطرح کنم، به دوران زندگی شهید بهشتی در آلمان و اداره مرکز اسلامی هامبورگ باز می گردد. کارنامه فعالیت های ایشان در این دوره پنج و نیم ساله را شاید هیچکس بهتر و دقیق تر از خود ایشان، در سخنرانی که در خرداماه ۱۳۴۹، یعنی به فاصله چند روز از بازگشت از آلمان، در حسینیه ارشاد ایراد شد، تشریح نکرده باشد، هر چند طبیعی است که به ملاحظه شرایط امنیتی حاکم بر کشور، امکان ارایه توضیح درباره فعالیت های مبارزاتی در آن زمان وجود نداشت. این سخنرانی در کتاب بازشناسی یک اندیشه )بنیاد نشر آثار شهید آیت الله دکتر بهشتی، ۱۳۸۰) منتشر شده است و علاقمندان می توانند به آن مراجعه کنند. با این همه، نکاتی چند درباره وقایع آن دوران و نیز تأثیرات مهم آن دوره از زندگی شهید بهشتی بر افکار و مسیر زندگی ایشان مطرح است که سعی می کنم بطور فشرده در اینجا مطرح کنم، به این امید که با بیان آنها، تفاسیر یا احیانا اخبار نادرستی که در این زمینه وجود دارد، تصحیح گردد.
بارها شنیده ام که درباره همسر آلمانی شهید یهشتی سخن گفته شده. خود من بطور مکرر در این باره مورد سؤال قرار گرفته ام. این موضوع حتی در گزارش های سازمان امنیت و اطلاعات کشور (ساواک) نیز به اشتباه درج شده است. البته وجود اطلاعات غلط در سازمان های اطلاعاتی، بویزه در این مرز و بوم، امری عادی است. اما بدتر از آن اینکه چنین اشتباهاتی از سوی افرادی که خود را نسبت به تاریخ معاصر ایران مطلع می دانند نیز رخ داده است و برخی پا را فراتر گذاشته به دادن نشانی فرزندان آن همسر آلمانی نیز اقدام می کنند. تنها همسر شهید بهشتی، مرحومه حاجیه خانم عزت الشریعه مدرس مطلق، فرزند مرحوم آیت الله سید محمدباقر مدرس مطلق بود که در مهرماه سال ۱۳۱۳ در اصفهان متولد و در بهمن ماه ۱۳۷۸ در تهران درگذشت. از این ازدواج فامیلی، چهار فرزند باقی ماند که به ترتیب عبارتند از ملوک السادات حسینی بهشتی، سید محمدرضا حسینی بهشتی، راقم این سطور، و محبوبه سادات حسینی بهشتی. دامان شهید بهشتی به هیچ ازدواج (دائم یا موقت) دیگری آلوده نشده بود. حجاب همسر و دختر ایشان در آلمان هم عبارت از روسری و مانتو بود، حجابی که تا آخرین لحظات عمر از آن به عنوان «حجاب کامل» یاد می کرد. همین نگاه باعث شده بود که جلسات مسجد هامبورگ، حضور بانوان با روسری را گرامی بدارد.
گفته شده که ایشان برای اتمام ساختمان مرکز اسلامی هامبورگ از اتاق بازرگانی وقت و یا شخص شریف امامی کمک مالی دریافت کرده است. اسناد مربوط به این موضوع را در آینده منتشر خواهیم کرد اما نکته مهم این است که هیچگونه درخواستی مبنی بر درخواست کمک مالی از سوی شهید بهشتی صادر نگردیده است. اینکه اصل این کمک در چه زمانی و به چه صورتی انجام شده، موضوعی است که در زندگینامه تحلیلی ایشان بطور مفصل و مستند مورد بحث قرار خواهد گرفت. شهید بهشتی در عین حال که سعی می کرد مرکز اسلامی هامبورگ از دسترس هجمه های امنیتی نظام دور بماند، برای حفظ استقلال آن تلاشی مجدانه صورت می داد. استقلال مالی مرکز, یکی از  وجوه مهم و اساسی شیوه اداره آن توسط شهید بهشتی بود، بطوریکه وقتی در بازگشت از آلمان به ایران مورد بی مهری بخشی از روحانیون سنتی تهران و شهرستان ها قرار گرفت و حملات تبلیغاتی و جوسازی های متشرعین متحجری که با طریقه نواندیشی دینی شهید بهشتی و همفکران وی سرناسازگاری داشتند بقدری بالا گرفت که آیت الله میلانی که تا آن زمان حامی مهم مرکز بود از مرکز و مدیریت آن رویگرداند، وی حاضر به تغییر مسیر و برنامه های جاری مرکز نشد و با کمک چهره های روشن بین بازار تهران، آن کمبود را جبران کرد.
رابطه ایشان با اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان در اروپا و آمریکا و نقش ایشان در گسترش و قوام تشکل اول، از فرازهای مهم و سراسر درس برای امروز ما و فهم گذشته نهضت اسلامی ماست. مطالعه کتاب اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان در اروپا )نشر بقعه، ۱۳۸۶) و نیز کتاب های دیگری که درباره تاریخچه پرفراز و نشیب این تشکل مهم و تأثیر گذار گفتمان اسلام انقلابی منتشر شده، می تواند زوایای مهمی از این رابطه را روشن کند. بی تردید شهید بهشتی در طی سال های ۱۳۴۴ تا ۱۳۴۹، از تأثیرگذارترین چهره های مرتبط با این تشکل محسوب می شود. ارتباط مستمر ایشان با مدیریت اتحادیه در طی سال های بعد نیز ادامه یافت و در مسافرت چندماهه ایشان در اوایل سال ۱۳۵۷ به آمریکا و اروپا، در کاستن اختلافات فکری و تشکیلاتی که بعلل محتلف، از جمله پیدایش جریان انحرافی در سازمان مجاهدین خلق در سال ۱۳۵۴ و نیز اختلافات مربوط به حسینیه ارشاد، نضج گرفته بود، نقشی بس مهم ایفا نمود. شهید بهشتی با ارایه تز مثلث مبارزه متشکل از سه ضلع فعالان مبارزه مسلحانه (از جمله سازمان مجاهدین خلق ایران پیش از انحراف ایئولوژیک)، نواندیشان دینی (مانند آقایان طالقانی، مطهری، شریعتی، بازرگان و سحابی)، و رهبری بی بدیل امام خمینی، نیروهای مبارز خارج از کشور را به سمت اتحاد و هماهنگی در مبارزه بر علیه نظام ستمشاهی رهنمون گشت؛ تزی که پس از بازگشت به ایران نیز نقل محافل مبارزان آن روز گشت.
در عین حال که شهید بهشتی به دلایل مختلف، از جمله آشنایی به زبان انگلیسی و مطالعات گسترده در تاریخ و اندیشه مغرب زمین، با دنیای مدرن و مدرنیته آشنایی داشت، اما حضور وی در دل تمدن غرب بعنوان جستجوگر و محققی که به دنبال حل تضادهای زمانه ما مانند سنت و مدرنیته، دین و علم، غرب و شرق وبود، بی شک در گسترش و تعمیق فهم و درک او از کارکردهای اجتماعی جوامع مدرن که بازتاب آن را بویژه می توان در مباحث اقتصادی او مشاهده کرد، اندیشه و فلسفه غرب (که با تسلط یافتن بر زبان آلمانی، آبشخورهای فکری در اختیار وی نهاد)، و ادیان و مذاهب (در نشست و برخاست و تعامل فکری با روحانیون مسیحی و اهل سنت)، فراهم ساخت. از همین روست که شهید بهشتی بدون اغراق بعنوان زمان آگاه ترین فقها و علمای عصر خویش شناخته شد؛ عنصری که فقه و اسلام شناسی او را به ویژگی های برجسته ای مزین کرد که به هنگام معماری نظام جمهوری اسلامی، کمک شایانی به وی کرد.
شهید بهشتی نه تنها با مشاهده و برخورد با دیدگاه های مختلف و جریانات گوناگون فکری و اجتماعی به دام تنگ نظری و استبداد فکری نیفتاد، بلکه حضور فعال در جریان تعاطی افکار و فضای نقد و ارزیابی آزاد، سعه صدر و مداراگری بیشتر را برای وی به ارمغان آورد. داستان مناظره های علمی و منطقی با مخالفان فکری به میزگردهای پخش شده از تلویزیون ایران در سال ۱۳۶۰ محدود نمی شود. سنت آزاداندیشی و احترام به آزادی بیان از سال ها پیش و بویزه در طی دوران اقامت در اروپا در شهید بهشتی نهادینه شده بود. اصرار مستمر او بر حفظ آزادی ها و دل نگرانی همیشگی او از باز شدن زمینه برای هرگونه استبداد و بویژه استبداد دینی را می توان بعنوان نمونه در کتاب های مبانی نظری قانون اساسی )بقعه، ۱۳۷)، نقش آزادی در تربیت کودکان (بقعه، ۱۳۷۹) و حزب جمهوری اسلامی (بقعه، ۱۳۸۸) و نیز مشروح مذاکرات مجلس خبرگان تدوین قانون اساسی (در ۵ جلد) مشاهده کرد.

استراتژی امام حسین (ع) و نقش مسلم ابن عقیل






انّ الرائدَ لایکذِبُ اهلَهُ، انَّ جمعَ اهلَ الکوفةِ مَعَکَ فَأقبِل حینَ تَقرَأّ کتابی والسلام.
ای حسین! اکثریت مردم کوفه آماده پشتیبانی شما هستند. پس آن زمان که نامه مرا خواندید فورا به سمت کوفه حرکت کنید.
نامه مسلم ابن عقیل خطاب به امام حسین(ع-( تاریخ طبری/ ‌ج۴ / ص ۲۹۷
سید مرتضی ابطحی : بحث درباره جایگاه مسلم ابن عقیل در داستان کربلا یکی از بحث های مناقشه برانگیز و کلیدی در تحلیل واقعه عاشورا محسوب می شود. یک سوی داستان مسلم امام حسین(ع) قرار دارد و سوی دیگر آن مردم کوفه. ورای اعتماد امام به مسلم، ارزیابی تفسیر نظر وی از شرایط کوفه و گزارش او در میان علمای شیعه یکی نیست. در مقابل نظر مسلم که کوفیان را مورد اعتماد معرفی نمود ابن عباس پیش از آغاز سفر امام و در  شهر مکه امام حسین(ع) را از حرکت به سوی این شهر منع کرد و خود نیز امام را را همراهی ننمود. در نهایت امام تصمیم به عزیمت گرفت و مسلم را به کوفه فرستاد تا وضعیت این شهر را ارزیابی نماید اما در حالی که مسلم خبر از شرایط راضی کننده داده بود، ناگهان اوضاع کوفه تغییر کرد. مسلم شهید شد و امام و یارانش با ممانعت حرّ و لشکریانش روبرو شدند. واقعیت چه بود؟ آیا مسلم در ارزیابی خود اشتباه کرده بود؟
در میان محققان معاصر دو روحانی برجسته یعنی حضرات آیات شهید مرتضی مطهری و شیخ نعمت الله صالحی نجف آبادی دو نظریه متفاوت در این باب ارائه نموده اند. اساس اختلاف این دو نظر به «هدف» امام(ع) از حرکت به سمت کوفه باز می گردد. گروهی همچون شهید مطهری معتقدند امام(ع) در زمان یزید به این نتیجه رسید که چیزی جز خون نمی تواند دین خدا را احیا نماید و قیام کرد تا با خون خود دین خدا را یاری دهد. گروه دیگر همچون آیت الله صالحی نجف آبادی معتقدند هدف امام چیزی جز تصاحب قدرت نبود و امام(ع) در این راه کاملا بر مبنای شواهد و قرائن ظاهری حرکت نمود. از این منظر دلیلی در دست نداریم که امام(ع) علم به زمان دقیق شهادت خود داشته است.
شهید آیت الله مطهری اگر چه داستان مسلم را همانند منابع تاریخی روایت می کند، اما در پس زمینه این حرکت علم امام را می بیند. امام به واسطه همان علم نتیجه این تحقیق را به روشنی می بیند ولی برای اتمام حجت، مسلم را به کوفه می فرستد. بر این اساس «امام که امتناع از بیعتش قطعی و همچنین تصمیم به اعراضش قطعی بود، به آنها جواب مساعد داد.»(مجموعه آثار شهید مطهری/ ج۱۷ / ص ۴۸۵)  چرا که «در حادثه حسینی قیام کوفه یک حجت تاریخی علیه امام به شمار می رفت و امام لازم بود که حجت خود را بر مردم در مقابل تاریخ تمام کند اگر امام زیر بار نمی رفت، مردم آن عصر و عصرهای آینده آن را به عنوان از دست دادن یک فرصت مناسب تشخیص می دادند.»(همان / ص ۵۳۲)  از این منظر، خبر مسلم صحیح نبود و نظر ابن عباس به واقعیت نزدیک تر بود چرا که امام حسین(ع) را در مکه از بی وفایی کوفیان مطلع کرد. اما از آنجا که تنها خون امام و یاران خالصش بود که دین خدا را یاری می کرد ، حتی پس از آنکه امام از شهادت مسلم خبردار شد به سمت هدف خود، یعنی شهادت در راه خدا حرکت کرد.
شهید مطهری اگر چه از انتقاد صریح بر مسلم ابا دارد و بیشتر این مسأله را با طرح بی وفایی مردم کوفه و صحیح بودن تحلیل ابن عباس پی می گیرد اما در حاشیه هایی که بر کتاب شهید جاوید زده است، در بخشی که آقای صالحی نظر مسلم را دقیق تر از ابن عباس می داند صریحا بر وی می تازد که عجیب است! همه سخن معترضان این است که چرا مسلم این گونه ارزیابی کرد؟این اعتراض از نگاه صاحب شهید جاوید بازگشت به غیر قابل اعتماد بودن مردم کوفه دارد، مسأله ای که شهید مطهری ابایی از ابراز آن ندارد.
علاوه بر آن استاد مطهری بر صالحی نجف آبادی خرده می گیرد که «مؤلف مدعی است که امام واقعا وضع عراق را از نظر حکومت ارزیابی کرد و مساعد دید و اتفاقا غلط از آب در آمد.»(همان/ص ۶۸۲) ایشان اگر چه ارزیابی ابن عباس را دقیق تر می داند و معتقد است نظر امام نیز در واقع همان بوده است، اما نمی پذیرد که در صورت پذیرش قول ابن عباس سفر به کوفه نباید شکل می گرفت و ضمن پذیرش دعوت بی سابقه کوفیان از امام(ع) تصریح می کند که «امام حسین از اول حرکتش معلوم بود که مردم کوفه را آماده نمی بیند، مردم سست عنصر و مرعوب شده ای می داند. در عین حال جواب تاریخ را چه بدهد؟ قطعا اگر امام حسین به مردم کوفه اعتنا نمی کرد، همین ما که امروز اینجا نشسته ایم می گفتیم: چرا امام حسین جواب مثبت نداد؟»(همان/ص ۱۴۳) در عین حال مطهری بر ابن عباس که امام را از رفتن به کوفه منع می کند و پیشنهاد پناهنده شدن به کوه ها را بدو می دهد، خرده می گیرد و منطق او را منفعت طلبی و عافیت خواهی می داند. منطقی که مخالف با شهادت طلبی است.(همان / ص ۴۳۵)
به نظر مرحوم آیت الله صالحی نجف آبادی روایت استاد مطهری دچار تناقضی آشکار است. از این منظر در مقایسه نظر ابن عباس و مسلم، حق با مسلم است چرا که «ابن عباس یک نظر کلی درباره رفتن امام به کوفه داشت که وی می گفت به کوفه نرو، و این نظر شامل قبل از تسلط ابن زیاد بر کوفه و نیز شامل بعد از تسلط او می شود ولی مسلم دو نظر درباره رفتن امام به کوفه داشت. قبل از تسلط ابن زیاد بر کوفه نظرش مثبت بود و بعد از تسلط او منفی بود.»(نگاهی به حماسه حسینی / ص ۲۲۷) آیت الله صالحی تصریح می کند که از نگاه همراهان امام حسین(ع) حتی پس از شنیدن خبر شهادت مسلم امکان پیروزی منتفی نبود چرا که شخصیت امام حسین با مسلم متفاوت بود و این قدرت را داشت که قدرت مردم کوفه را متحد کند.(شهید جاوید/ ص ۲۲۰)
مرحوم صالحی نجف آبادی مسلم را در ارزیابی خود موفق می داند و معتقد است تا زمانی که امام به کوفه نرسیده بود نمی توانیم بگوییم که نظر مسلم اشتباه بوده است. از سوی دیگر وی نقش حضور ابن زیاد در مسند حاکم کوفه را با توجه به سابقه تاریخی وی در کشتار مردم، مهم ارزیابی می کند. «نباید ما سرنیزه ابن زیاد را نادیده بگیریم و بگوییم: فقط عدم آمادگی مردم کوفه برای حمایت از امام موجب تغییر اوضاع کوفه شد، و نتیجه بگیریم که ارزیابی مسلم درباره آمادگی مردم کوفه صحیح نبوده است، اگر مسلم بعد از آمدن ابن زیاد و  اعمال غیر انسانی او در کوفه با امام گزارش مساعد داده بد، استاد(مطهری) حق داشت به مسلم اعتراض کند که چرا این گونه ارزیابی و گزارش کرد؟ ولی مسلم در آن فضا و جو سیاسی که برای او محسوس و ملموس بود و با همه وجودش آن را احساس می کرد نظر خود را درباره آمادگی مردم کوفه برای ورود امام به آن حضرت نوشت.» (نگاهی به حماسه حسینی / ص ۲۲۵)
نکته اساسی دیگری که مرحوم صالحی  مورد توجه قرار می دهد آن است که امام(ع) کارهای خود را بر اساس مشورت پیش می برد و نظر مسلم تنها یک نظر نبود بلکه «این نظر همه بزرگان و خردمندان و سیاستمداران جهاندیده متعهد بود این مغزهای متفکر و جهاندیده از قبیل مسلم ابن عوسجه، حبیب ابن مظاهر و سلیمان ابن صرد و ده ها سیاستمدار پر تجبره دیگر بود نه نظر شخص مسلم به تنهایی.» (نگاهی به حماسه حسینی / ص ۲۲۵)