یکشنبه، دی ۱۹، ۱۳۸۹

دست نوشته‌ای منتشر نشده‌ از شهید بهشتی درباره رابطه دين و سياست

شهید دکتر بهشتی در دست نوشته ای به تبیین رابطه دین و سیاست پرداخته که تاکنون منتشر نشده است. مقاله دین و سیاست یکی از دست نوشته­‌های منتشر نشده­ ای است که از میان اوراق و متون منتشر نشده شهید آیت الله دکتر بهشتی بدست آمده است.
بسمه‌تعالي

مقدمه
يكي از مسائل مهم كه مدتهاست مورد بحث و گفتگو است و پيرامون آن آراء و انظار متضادي داده شده، مسأله معروف «دين و سياست» است.
بررسي دقيق اين مسأله و ارزيابي آراء و نظرات گوناگون كه درباره‌اش داده شده يكي از واجبات ديني و اجتماعي است. لازم به نظر مي‌رسيد كه با توجه به مباني علمي اين مسأله و مطالبي كه تاكنون درباره آن گفته يا نوشته شده، بحثي جامع تهيه و در دسترس علاقمندان گذارده شود.
در برخي از نوشته‌هايي كه در اين زمينه منتشر شده احساس مي‌شود كه نويسنده سه مسأله: 1- دين و سياست 2- متدينين و سياست 3- روحانيت و سياست را يك جا با عنوان كلي «دين و سياست» طرح كرده است. همين يكي كردن و يا بهتر بگوييم در هم كردن سه مسأله مزبور سبب شده در برخي مطالب خلط مبحثي پيش آيد، ابهام و پيچيدگي گمراه‌كننده‌يي به مطلب راه يابد و تشخيص حق و باطل را بر نويسنده و خواننده مشكل كند.
در معني كلمه «سياست» نيز تطور و تحول و نكته‌هاي شايان توجهي هست كه غفلت از آنها، خود موجبي ديگر براي خلط مبحث و سرگرداني در راه فهم صحيح و كامل مطلب است.
بنابراين لازم بود:
اولاً: هر يك از سه مسأله فوق جداگانه بررسي شود.
ثانياً: در مقدمه، بحث مفصلي پيرامون كلمه سياست، معني و تطور آن ايراد شود.
سياست

معني لغوي، اصل عربي
سياست يك واژه عربي است كه به زبان فارسي آمده است. المنجد معني اين كلمه را اينطور ضبط كرده است:
ساس، يسوس، سياﺳﺔً، الدوّابَ: قام عليها و راضها
القوم: دَّبرهم و تولي امرهم الاثر: قام به. و يقال: فلان مجرب قد ساس و سيس عليه: اي اَدَّبَ و ادِّب. با توجه به ترتيب سه معني كه براي سياست گفته اينطور حدس مي‌زنيم كه:
سياست، نخست، به معني دامداري و دامپروري و اداره امور دامها است. بعد به زعامت و تدبير و اداره امور يك گروه مردم نيز سياست گفته شده است. مي‌گويند: فلان كس آزموده است؛ هم سياست كرده و هم سياست شده، يعني هم ادب كرده و هم ادب شده.
بنابراين معني ديگر سياست «تأديب» استً: در مقدمه، بحث مفصلي پيرامون كلمه سياست، معني و تطور آن ايراد شود.

در قرآن كريم
كلمه سياست و مشتقات آن بطور كلي در قرآن كريم نيامده است.
رستگاري در آينده نزديك و آينده دور يا «دنيا و آخرت» است.
در حديث
در روايات و احاديث اسلامي گاهگاه برخي از مشتقات كلمه سياست ديده مي‌شود. سيد رضي در كتاب نهج‌البلاغه، در يكي از نامه‌هاي حضرت علي (ع) به معاويه چنين نقل مي‌كند:
«و متي كنتم يا معاويه (ساﺳﺔ الرعيه) و ولاة امر الامه ...؟»
اي معاويه: كي شما (اداره‌كننده توده مردم) و زمامدار امور امت بوده‌ايد ... ؟»
(نهج‌البلاغه، جلد 3، صفحه 12، نامه 10)
باز در نامه ديگري از آن حضرت به معاويه چنين نقل مي‌كند:
«و زعمت ان افضل الناس في الاسلام فلان و فلان فذكرت امراً اِن تَمَّ اعتزلك كلّه و ان نقص لم يلحقك ثلمه و ما انت و الفاضل و المفضول؟ (والسائس و المسوس)... ؟»
از نامه معلوم مي‌شود معاويه به آن حضرت نامه‌يي نوشته و ضمن آن ابوبكر و عمر را برتر از علي عليه‌السلام شمرده و گفته كه آنها «سائس» اداره‌كننده و حاكم بوده‌اند و علي عليه‌السلام «مسوس» يعني تحت حكومت آنان مي‌زيسته است و بنابراين ديگر شايسته مقام خلافت نيست و علي عليه‌السلام در پاسخ اين بهانه واهي و بي‌ارزش او مي‌فرمايد:
چنين پنداشته‌اي كه فلان و فلان «ظاهراً مقصود ابوبكر و عمر است» در اسلام از همه مردم برترند. اين مطلب چه ارتباطي به تو دارد.
اگر مطلب همانطور و كاملاً به همان ترتيب باشد كه تو پنداشته‌اي ذره‌اي از آن فضيلت و كمال به تو ارتباط ندارد و اگر آن‌جورها نباشد باز هم به تو ارتباط ندارد، تو نه در كمال و فضيلت آنها شركت داري و نه در كمي و كاستي‌شان، ترا به مهتر و كهتر [اداره كن و اداره‌ شو] چه كار ...؟
(نهج‌البلاغه، جلد 3، صفحه 34، نامه 28)
در بخش امثال و حكم نهج‌البلاغه جلد 3، صفحه 257، شماره 437 مي‌گويد:
و سئل عنه عليه‌السلام ايُّما افضل: العدل او الجود؟ فقال عليه‌السلام:
«العدل يضع الامور مواضعها و الجود يخرجها من جهتها. [والعدل سائس عام] و الجود عارض خاصّ، فالعدل اشرفهما و افضلهما»
از حضرتش پرسيدند كدام يك بهتر و برتر است، عدالت يا بخشندگي؟ فرمود: عدالت راه اساسي است كه (كارها در مجراي خود بيفتد) هر چيز در جاي خود قرار گيرد (و هر كس به حق خود برسد). اما بخشندگي كارها را از جهت اصلي خود منحرف مي‌كند، عدالت همه را اداره مي‌كند ولي بخشش امري استثنائي و برخلاف اصل و خصوصي است، بنابراين شرف و فضيلت و ارزش عدالت بيشتر است.
در زيارت جامعه كبيره كه از شيخ صدوق در كتاب من لايحضره الفقيه و كتاب عيون اخبار الرضا از امام علي نقي (ع) روايت شده و در كتب ادعيه از جمله مفاتيح الجنان نقل شده، امام در كيفيت زيارت پيغمبر (ص) و ائمه طاهرين سلام الله علهيم اجمعين به موسي‌بن عبدالله نخعي دستور مي‌دهد كه بگو:
السلام عليكم يا اهل بيت النبوه و موضع الرساله و مختلف الملائكه و مهبط الوحي و معدن الرحمه و خزان العلم و منتهي الحلم و اصول الكرم و قاده الامم و اولياء النعم و عناصر الابرار و دعائم الاخيار و (ساسه العباد) و اركان البلاد و ...
ترجمه و توضيح:
سلام بر شما، اي خاندان نبوت و جايگاه رسالت، اي كه فرشتگان به درگاهتان آمد و شد داشتند و سروش عيني برايتان مي‌آمد، كان رحمت، خزينه‌داران علم، صاحبان آخرين درجه علم، ريشه و سرچشمه بزرگواري، زمامداران امتها و ولي نعمتها و عناصر اصلي نيكان و پايه‌هاي اساسي برگزيدگان (گردانندگان امور عباد) و ركن هاي نگهدار بلاد ...
در اين نصوص ديني كلمات: سائس، مسوس و ساسه كه ريشه هر سه با سياست يكي است استعمال شده و در هر سه مورد با معنايي متناسب با همان معني اداره و تدبير امور بكار رفته است.
بر روي هم چنين مي‌نمايد كه سياست و مشتقات ديگر آن نه در محاورات عمومي و نه در نصوص ديني چندان استعمال نمي‌شده و از لغات متداول عموم نبوده است.
در آن دوره بيشتر واژه «ولايت» و «تولي» و «والي» و مشتقات ديگر اين ريشه را به كار مي‌برده‌اند و مخصوصاً در نصوص ديني، چه قرآن و چه سنت، از كار و مقام «اداره و امور امت» غالباً به «ولايت و تولي» تعبير شده است.
بنابراين واژه «سياست» در آن دوره چندان به كار نرفته و به اندازه امروز استعمال نمي‌شده است.
در اصطلاح علمي
از اواخر قرن اول هجري ترجمه كتابهاي علمي و فلسفي و ادبي به زبان عربي شروع شد. فلسفه به دو قسمت اصلي نظري و عملي تقسيم مي‌شد و هر يك از اين دو، داراي سه بخش مستقل بود.
قسمت نظري درست شناختن و قسمت عملي درست زيستن را به آدمي مي‌آموخت.
آدمي براي آنكه درست زندگي كند بايد بداند:
1- خود را چه‌جور اداره كند.
2- خانواده را چه‌جور اداره كند.
3- جامعه را چه‌جور اداره كند.
بنابراين حكمت عملي سه بخش داشت: اخلاق، تدبير منزل، سياست.
در فارسي
سياست با معاني گوناگوني كه در زبان عربي داشت به زبان فارسي آمد. از ميان معاني لغوي آن، معني اول، يعني دامداري و دامپروري و ادارة‌ امور دامها، در زبان فارسي كنوني معمول نيست و شايد اصولاً فاسي‌زبانان هيچ‌گاه سياست را به اين معني در فارسي به كار نبرده باشند.
تركيبات جديد
بدنبال اين تحول لغتی، تركيبات تازه‌اي از كلمه «سياست» در فارسي پديد آمد كه فقط با همين معني لغتي سازگار بود. از قبيل سياست‌باز، سياست‌باف و . . .
اين تركيبات و شيوع آنها در افواه مردم نيز عامل مؤثري بود كه سياست را روزبروز در اذهان منفورتر كند.
نه فقط كلمه «سياست»، بلكه معادل فرانسه آن «پلي تيك» نيز سخت به اين نكبت دچار شد و امروز فارسي‌زبانها از كلمه «پلی تيك» جز، خدعه، نيرنگ و حقه‌بازي، معني ديگري نمي‌فهمند.
منبع: بنیاد نشر آثار و اندیشه های شهید آیت الله دکتر سیدمحمد حسینی بهشتی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر