مقاله زیر از دکتر کیومرث اشتریان از مجموعه مقالات شناخت اندیشه های اجتماعی شهید دکتر بهشتی آورده شده است.
بهشتی شخصیتی موسس و نهادگرا است. او در جامعه ای همچون ایران که اشتهار به فرد محوری و تکروی دارد، در عمل اجتماعی سیاسی خویش از اقدامات فردی، محدود و تکروانه حذر می کند ، اولویتی خاص برای ایجاد نهاده های کوچک و بزرگ در عمل سیاسی – اجتماعی خویش قایل است، این نهاده ها در بستر زمان رشد می کنند و با وصل شدن به کار ویژه های اجتماعی راه خود را مستقل از افراد تشکیل دهنده آن ادامه خواهند داد. اما گرایش به موسسه و نهاد در نزد وی، بی مبنا و فارغ از نظریه پردازی نیست. عمل اجتماعی و سیاسی بدون داشتن چارچوب های نظری به نوعی سرگردانی و انفعال در عمل اجتماعی و سیاسی می انجامد.
تحلیل نظری از ساده ترین شکل یعنی تحلیل توجیهی تا ایدئولوژی و در سطحی کلان نظریه پردازی متغییر است. مرحوم بهشتی به این تحلیل ها پایبند است. از طرح های علمی موسسه تحقیقات اسلامی گرفته تا دستاوردهای تحلیل های نظری ایشان در " مواضع ما" نشان دهنده آن است که وی اهمیتی خاص برای نظریه پردازی در عمل اجتماعی قایل است.
روندی که دکتر بهشتی در پی ایدئولوژ ی های حزبی گرفت بیشتر از صبغه فرهنگی برخوردار است. این روش آنگاه اهمیت می یابد که توجه داشته باشیم جامعه ایران در سالهای دهه سی- چهل و پنجاه از فقر تحصیلی رنج می برد.فقدان بنیان های فرهنگی – تحصیلی در جوامع معمولا حرکت های کور و گاه تروریستی در عمل سیاسی را تشدید می کند. در چنین فضای سطحی از سیاست ورزی است که اقدام مرحوم بهشتی در سازندگی سیاسی کشور مطابق با الگوهای رایج دمکراتیک بین المللی یعنی تاسیس یک حزب از سوی شمار قابل توجهی از گروههای سیاسی که تشکل و گروه سیاسی را بصورت سنتی فقط در خدمت تخریب، تنازع، مبارزه و نه سازندگی ، تعامل و مدنیت سیاسی می دیدند قابل تحمل و شاید اساسا قابل فهم نبود. تفاوت تحزب بهشتی با تشکل و سازماندهی بسیاری از گروه های سیاسی در ابتدای پیروزی انقلاب نیز در همین نکته نهفته است. زندگی سیاسی – اجتماعی مرحوم بهشتی، آمیخته با فعالیت فرهنگی – علمی است. در همان زمان نیز به دور از شعارهای گنگ و مبهم ، کلی و ایدئولوژیک رایج سازمان های سیاسی ، درباره بانک داری بیمه و اموری از این قبیل می اندیشد، تحقیق می کند و می نویسد.
در این شرایط سیاسی مرحوم بهشتی سعی در بنیان گذاری یک زندگی سیاسی طبیعی دارد و حتی الامکان از گرایش های متفاوت سیاسی دعوت به عمل می آورد. وی با رهیافتی فرهنگی و با دیدگاهی واقع بینانه از قدرت سیاسی، گرایش های مختلف را به مشارکت در قدرت دعوت کرد. از حبیب الله عسگر اولادی و اکبر پرورش تا میر حسین موسوی و حبیب الله پیمان را به حزب جمهوری اسلامی دعوت کرده بود.
اما جامعه سیاسی ایران پس از انقلاب جامعه ای بسیار کم تجربه در سیاست و بویژه در اداره امور عمومی است، بدبینی ها و خوش بینی های افراطی نسبت به افراد رایج است و برداشتهای ساده و سطحی از روش حکومت در جریان است. فقدان مدنیت و تربیت سیاسی در بین گروه های سیاسی به ارث رسیده از مارکسیسم – لنیسیم – مائوئیسم از سویی و فرهنگ استبدادی شاهنشاهی از سوی دیگر از اصلی ترین عواملی بود که آنها را به مخالفت با دکتر بهشتی و ترور ایشان کشاند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر