سه‌شنبه، آذر ۰۲، ۱۳۸۹

مصاحبه با تنها جانباز حادثه هفتم تیر

مصاحبه با مرتضي فضلعلي، تنها جانباز حادثه هفتم تير 1360 در مجلس هفتم 
براي آشنايي بيشتر خوانندگان لطفا خلاصه اي از بيوگرافي خود را بيان بفرمائيد.
فضلعلي: بسم الله الرحمن الرحيم . من مرتضي فضلعلي هستم . متولد تيرماه 1328 شمسي در سركان از توابع شهرستان تويسركان . دوران تحصيل ابتدايي را در سركان گذراندم . كلاس اول دبيرستان را در شهر تويسركان گذراندم . كلاس دوم دبيرستان را در همدان گذراندم . پس از پايان دوره دبيرستان وارد دانشسراي تربيت دبير شدم . سال 1351 در رشته زبان انگليسي فارغ التحصيل شدم . قرار بود من در استان همدان شهرستان تويسركان در خدمت آموزش و پرورش باشم و استخدام بشوم به دليل يك سري فعاليتهاي سياسي در استان همدان اجازه استخدام ندادند و در اختيار تهران گذاشتند. فعاليتهاي سياسي من هم در آن دوره اينگونه بود كه ما كانوني داشتيم به نام كانون جوانان محله آقاجاني بيك همدان . در اين كانون جمعي از نيروهاي متعهد و مسلمان فعاليت داشتند.
آقاي دكتر سيدكاظم اكرمي كه قبلا وزير آموزش و پرورش بودند رئيس كانون محله آقاجاني بيك همدان در آن دوره بودند. بنده هم جزو اعضاي اين كانون بودم . كانون جوانان محله آقاجاني بيك همدان چندين بار مورد حمله ساواك رژيم پهلوي قرار گرفت و چند بار ما را دستگير كردند. كانون توقيف شد. منحل شد. بنابر اين بعد از پايان دوره دانشگاه كميسيون رمز آموزش وپرورش با هدايت ساواك من را استخدام نكردند و در اختيار تهران گذاشتند. من آمدم تهران و تهران هم سه جا را براي استخدام در نظر گرفتند واعلام كردند غير از اين سه جا جاي ديگري نمي توانيد برويد. يا بايد برويد گناباد خراسان يا ابهر زنجان يا گرمسار استان سمنان . من به دليل نزديكي راه گرمسار و خودم را معرفي كردم و در واقع به استخدام آموزش و پرورش درآمدم .
در شهرستان گرمسار بودم تا پيروزي انقلاب اسلامي در اين چند سالي كه در گرمسار بودم فعاليتهاي سياسي ـ مذهبي خود را متوقف نكردم و به فعاليتهاي سياسي و مذهبي خود با كمك دوستان و همرزمان گرمساري ادامه دادم . جلساتي را در شب هاي سه شنبه در گرمسار برقرار كرديم . اين جلسات پايه و اساس فعاليتهاي سياسي واجتماعي در شهر گرمسار شد وبه حمدالله پا گرفت . چند بار اين جلسات شبهاي سه شنبه توسط ساواك گرمسار تعطيل شد ولي باز ما فعاليت كرديم . جلسات شبهاي    سه شنبه را از مساجد به منازل كشانديم و نگذاشتيم جلسه به طور كامل تعطيل شود.
در گرمسار نيز چندين بار توسط ساواك گرمسار دستگير شدم . در پيروزي انقلاب اسلامي عضو كميته انقلاب اسلامي شهرستان گرمسار شدم . همراه با امام جماعت شهر و دوستان ديگر فعاليتهاي خود را دنبال كرديم . در سال 1358 از طرف مردم گرمسار به عضويت شوراي شهر گرمسار در آمدم . در اواخر سال 1358 انتخابات مجلس شوراي اسلامي شروع شد . با پيشنهاد روحانيت مبارز گرمسار و جمعي از فرهنگيان شهر كانديداي نمايندگي مجلس شوراي اسلامي از شهرستان گرمسار شدم . كانديدا شدم و راي آوردم . نماينده اول شهرستان گرمسار در مجلس شوراي اسلامي شدم . از سالهاي قبل از پيروزي انقلاب اسلامي با آيت الله شهيد بهشتي آشنايي داشتم . در جلسات تفسير قرآن شبهاي شنبه شركت مي كردم . زماني كه حزب جمهوري اسلامي تشكيل شد. من به همراه جمعي از دوستان گرمسار آمديم دفتر حزب جمهوري اسلامي و بعد از مذاكرات با آيت الله بهشتي تشكيلات حزب را در گرمسار راه اندازي كرديم .
**  اولين برخورد شما با آيت الله بهشتي كي بود چگونه بود. خاطره اولين ديدار با آيت الله بهشتي را بيان كنيد.
فضلعلي: اولين برخورد من با آيت الله بهشتي بر مي گردد به سالهاي قبل از پيروزي انقلاب اسلامي . همان طوري كه گفتم آيت الله بهشتي شبهاي شنبه جلسات تفسير قرآن داشتند در خيابان ايران . گاهي هم    آيت الله موسوي اردبيلي در غياب آيت الله بهشتي به اين جلسه مي آمدند و تفسير قرآن مي گفتند. در اين جلسات ما مسايل و معضلات فكري و ايدئولوژيكي خود را با آيت الله بهشتي در ميان مي گذاشتيم . بعد از پيروزي انقلاب اسلامي يك بار در ديوان عالي كشور خدمت ايشان رسيدم تا گزارشي از مسايل اجتماعي و سياسي شهرستان گرمسار بدهم . مطالب را با ايشان در ميان گذاشتم .
**  قبل از پيروزي انقلاب اسلامي مشابه جلسات تفسير قرآن آيت الله بهشتي وجود داشت . چرا شما جلسات تفسير قرآن آيت الله بهشتي را انتخاب كرديد دليل انتخاب شما چه بود؟
فضلعلي: من علاوه بر جلسات آيت الله بهشتي جلسات مذهبي ديگري هم در آن زمان مي رفتم . قابل استفاده هم بودند. جلسات آيت الله مطهري در دانشكده الهيات كانون توحيد ومسجد حضرت ابوالفضل (ع ) ميدان توحيد مي رفتم . جلسات مرحوم فخرالدين حجازي و آيت الله مكارم شيرازي در مسجد امام حسين (ع ) تهران هم مي رفتم . بهره برداري شخصي من از جلسات آيت الله بهشتي بيشتر بود. جلسات آيت الله بهشتي گيرندگي بيشتري براي من داشت .
ويژگي منحصر به فرد آيت الله بهشتي برقراري رابطه عاطفي با مستمعين بود. آيت الله بهشتي با شركت كنندگان در جلسات تفسير قرآن بسيار بسيار دوستانه و صميمي برخورد مي كرد. انگاري كه چندين و چند سال است با آدم رفيق و همراه است . عطوفت و مهرباني آيت الله بهشتي از جمله دلايل گيرندگي جلسات ايشان براي من بود.
نكته اي كه در ارتباط با برخورد عاطفي آيت الله بهشتي با مستمعين اشاره كرديد. برخي از وعاظ و سخنرانان ارتباطشان با مردم ضعيف است . ايشان ارتباط صميمي و دوجانبه فعال و قوي داشتند. آيا در اين زمينه توضيح بيشتري مي توانيد بدهيد.
نكته اي كه در آيت الله بهشتي وجود داشت و خيلي نمايان بود سعه صدرش بود. متكلم وحده نبود كه فقط سخنراني بكند و طرف مقابل هم فقط بشنودو برود سراغ كارش . شنوندگان و مردم را به سئوال مي كشاند. سعي مي كرد مطالبي را كه بيان مي كند به نقد كشيده شود. از مستمعين مي خواست كه اگر سوالي دارند نقدي دارند ايرادي به سخنراني او دارند بگويند. مي گفت : سئوال و نقد را در دلتان نگه نداريد بگوئيد تا مسايل شفاف و روشن شود. وقتي آيت الله بهشتي چنين درخواستي را مي كرد اشخاص آمادگي پيدا مي كردند تا سئوالها و نقدهاي خود را با خيال راحت مطرح كنند. به همين دليل دانشجويان در آن دوره اي كه ماركسيستها و كمونيستها فعال بودند در جلسات آيت الله بهشتي شركت مي كردند و مشكلات و گره هاي فكري خود را باز مي كردند. آيت الله بهشتي در مسايل ايدئولوژيك متبحر بودند پاسخهاي زيبا مي دادند در مناظره و بحث و گفتگو با ديگران كم نمي آورد. در پذيرفتن انتقاد سعه صدر عجيبي داشت .
**  بعد از پيروزي انقلاب اسلامي ارتباط كاري شما با آيت الله بهشتي چگونه شروع شد؟
فضلعلي: جلسه اي در مدرسه رفاه سال 59 در اول تشكيل مجلس شوراي اسلامي دوره اول ايشان دعوتي كردند از بنده و جمعي از نمايندگان مجلس شوراي اسلامي . رفتيم مدرسه رفاه و در آنجا با آيت الله بهشتي جلسه داشتيم . اين معارفه كه صورت گرفت ارتباط ما با آيت الله بهشتي عميق تر شد. از آنجا ايشان تصميم گرفتند جلساتي را داشته باشند كه اين جلساتشان مرتبط باشد با قواي سه گانه . هم مجلس هم دولت و هم دستگاه قضايي تركيبي را درست كردند كه اين تركيب 130، 140 نفري شد . 70 ، 80 نفر نماينده بودند . از قوه مجريه و قوه قضائيه هم بودند . هدف آيت الله بهشتي اين بود كه اين جمع را كه تركيبي بود از سه قوه به صورت يك جمع مكتبي ارزشي و انقلابي حفظ كند. اين جمع يكشنبه شبها در دفتر مركزي حزب جمهوري اسلامي دعوت مي شدند. آيت الله بهشتي با عنوان دبيركل حزب جمهوري اسلامي مكتوب و رسمي از افراد دعوت مي كرد.
**  خاطره ويژه اي از آيت الله بهشتي داريد؟
فضلعلي: من چند نكته را بايد از آيت الله بهشتي براي شما عرض كنم . يكي اينكه بنده خودم در يكي از جلسات حزب جمهوري اسلامي نوبت سخنراني داشتم . قرار بود گزارشي از اوضاع سياسي ـ اجتماعي شهرستان گرمسار بدهم . من وقتي رفتم پشت تريبون و همين كه بسم الله الرحمن الرحيم را گفتم مصادف شد با توزيع بستني بين حاضرين . در جلسات حزب جمهوري اسلامي رسم بود كه پائيز و زمستان به شركت كنندگان در جلسه ساندويچ مي دادند و در تابستان بستني . كلاهي ملعون و عامل بمب گذاري در دفتر مركزي حزب جمهوري اسلامي هم به بهانه بستني خريدن از جلسه خارج شده بود. آيت الله بهشتي فوري از من خواستند به سخنراني ادامه ندهم و گفتند : اين طور نمي شود. مستمعين بايد حواسشان كاملا جمع باشد. يا اول بستني بخوريد بعد فلاني (آقاي فضلعلي ) صحبت كند يا بستني را بگذاريد كنار و بعد از سخنراني بخوريد. قرار شد اول بستني را بخوريم چون آب مي شد و بعد سخنراني كنم . اين نكته مي رساند كه آيت الله بهشتي سخت مقيد بودند كه كسي كه سخنراني مي كند حتما با دقت به حرفهايش بايد گوش بدهيم .
نكته ديگري كه خيلي براي من ارزشمند بود اين بود كه آيت الله بهشتي فردي را براي يك مسئوليتي كانديدا كرده بود. بعدها به آيت الله بهشتي گزارش دادند همين كسي كه شما او را براي صدا و سيما كانديدا كرده ايد و مسئوليت گرفته است عليه شما جوسازي مي كند مدرك جمع مي كند. عليه شما گزارش      مي دهد. شما چطور به چنين آدمي اعتماد كرديد آيت الله بهشتي خيلي با سعه صدر گفتند : مسئله اي نيست . اگر واقعا او عليه من مدرك جمع مي كند و مدركش مستند است چرا من در مسئوليتي باشم كه نبايد باشم . بگذاريد به مردم معرفي كند. اگر نه آنچه كه او جمع مي كند روي هواست و مستنداتي ندارد مشت او باز مي شود. يا من اگر مشكل دارم نبايد باشم و يا اگر او روي هوي و هوس گزارش مي دهد مشت او هم باز مي شود.
قبل از پيروزي انقلاب اسلامي آيت الله بهشتي با شركت كنندگان در جلسات تفسير قرآن بسيار دوستانه و صميمي برخورد مي كردند. انگاري چندين و چند سال است با آدم رفيق و همراه است . مهرباني و عاطفه آيت الله بهشتي از جمله دلايل گيرندگي جلسات ايشان براي من بود.
در آن دوره اي كه ماركسيستها و كمونيستها فعال بودند دانشجويان به طور فعال در جلسات تفسير قرآن آيت الله بهشتي شركت مي كردند و مشكلات و گره هاي فكري خود را باز مي كردند آيت الله بهشتي متكلم وحده نبود. اين طور نبود كه فقط سخنراني كند و طرف مقابل هم بشنود و برود سراغ كارش . او شنوندگان و مردم را به سئوال مي كشاند. سعي مي كرد مطالبي را كه بيان مي كند به نقد كشيده شود
**  ماجرا را از شب حادثه شروع كنيم . آن شب چگونه طي شد؟
فضلعلي: جلسات حزب جمهوري اسلامي تركيبي از اعضاي سه قوه بود به اضافه تعدادي از اعضاي دفتر مركزي حزب جمهوري اسلامي . پس از برگزاري انتخابات و قبل از تشكيل رسمي مجلس شوراي اسلامي دوره اول جلسه اي با حضور تعدادي از نمايندگان مجلس شوراي اسلامي و شهيد بهشتي در مدرسه رفاه برگزار شد و در آنجا بحث هاي مختلفي براي هماهنگي در حل مشكلات كشور انجام شد و از آن به بعد   آيت ا... بهشتي افرادي را در جلسات حزب دعوت مي كردند كه يكشنبه ها پس از نماز مغرب و عشاء به مدت دو ساعت برگزار مي شد.اعضاي جلسه 130 تا 140 نفر بودند و معمولا جلسات با حضور 100 تا 110 نفر برگزار مي شد.باتوجه به اينكه حجم قابل توجهي از نمايندگان در اين جلسات حاضر مي شدند اگر نكته اي نياز به قانون داشت در همين جلسات بحث و جمع بندي مي شد و چون ذهن نمايندگان آماده بود در مجلس به صورت قانون تصويب   مي شد.

**  دستورجلسه آن شب چه بود؟
فضلعلي: در ماه هاي نزديك به حادثه يكي از دستور كارها راه هاي مقابله با تورم بود. در همان شب حادثه هم اوراقي بين حضار توزيع شد كه به شكل سوال و جواب بود و پس از پر كردن اوراق جمع بندي مي شد و بعد موافق و مخالف صحبت مي كردند و راي گيري مي شد و نتيجه آن در نهادهاي ذيصلاح پيگيري مي شد. آن شب البته شب خاصي هم بود به دليل اينكه چند روزي از عزل رئيس جمهور وقت مي گذشت .بنابراين با پيشنهاد حاضرين قرار بر اين شد كه دستور جلسه تغيير كند.
لذا به شهيد بهشتي پيشنهاد كردند كه دستور جلسه درباره رياست جمهوري باشد. ايشان راي گرفتند و تغيير دستور راي آورد. لذا قرار شد ابتدا شهيد بهشتي به مدت نيم ساعت درباره انتخابات رياست جمهوري صحبت كنند. شهيد بهشتي پشت تريبون قرار گرفتند. شهيد استكي هم به عنوان دبير جلسه در جايگاه قرار گرفتند.شهيد بهشتي شروع به صحبت كردند و مضمون صحبتشان هم اين بود كه ما امروز شخصي را بايد براي رياست جمهوري انتخاب كنيم كه علاوه بر پشتيباني احزاب و گروه هاي اسلامي ، انسان مكتبي و مريد و مقلد امام بوده و درد مردم داشته باشد. علاوه بر اين خودش هم في نفسه در بين مردم نفوذ داشته باشد. در حالي كه ايشان اين كلمات را بيان مي كردند يكدفعه حرف خود را قطع كردند و رو به حضار جمله عجيبي بيان كردند: ايشان يكباره گفتند رايحه دل انگيزي به مشام مي رسد. آيا شما هم احساس مي كنيد.من نمي دانم چه كساني احساس كردند. شايد آنان كه احساس كردند رفتند . اين سخنان را ايشان بر زبان جاري كرد و همه چيز تمام شد يعني ديگر ما چيزي نفهميديم فقط برق يك انفجار از مقابل چشمان من عبور كرد و صدايي هم به گوش رسيد.
**  بعد از انتقال به بيمارستان چگونه از جريان مطلع شديد؟
فضلعلي: ما از جريان بي اطلاع بوديم چون ممنوع كرده بودند كه كسي به ما چيزي بگويد. اما فرداي آن روز صداي مردم را شنيدم كه راهپيمايي مي كنند و بعد كم كم پي برديم كه اوضاع چگونه است تا زماني كه قرار شد جلسه علني مجلس تشكيل شود.تشكيل جلسه علني مجلس ممكن نبود مگر با حضور مجروحين . لذا نمايندگان مجروح را با برانكارد و ويلچر به مجلس بردند و با حضور مجروحان جلسه رسمي شد. جلسه عجيبي بود. آقاي هاشمي رفسنجاني رئيس مجلس بودند. سخنراني جانسوز و ماندگاري كردند. 27 نماينده شهيد شده بودند و جاي هر نماينده يك دسته گل گذاشته بودند و صحنه بسيار دلخراش و عجيبي پديد آمده بود. دو ساعتي در مجلس مانديم و ما را به بيمارستان برگرداندند و هر وقت لازم مي شد براي تشكيل جلسه ما را به مجلس مي بردند. من نزديك 20 روز در بيمارستان انقلاب بستري بودم و 20 روزي هم در بيمارستان اختر در تجريش. ناگفته نماند در همين مدتي كه در بيمارستان انقلاب بوديم گروهي از منافقين با يك آمبولانس سرقتي به بهانه انتقال مي خواستند ما را از بيمارستان بدزدند. اما انتظامات بيمارستان به اين قضيه پي برد و آنان متواري شدند. بعد از بيمارستان هم 40 روز در منزل بستري بودم تا بهبود حاصل شد.
**  عامل اين حادثه چه جايگاهي در حزب جمهوري داشت ؟
فضلعلي: آن شخص محمدرضا كلاهي بود كه در واقع كليددار حزب جمهوري اسلامي بود و قبل از ورود همه سالن را چك مي كرد. يعني چك كننده سالن خودش عامل انفجار بود. او يك بمب را در اول سالن و زير تريبون و يك بمب را هم در انتهاي سالن جاسازي كرده بود. در وسط جلسات دو ساعته حزب هم چون تابستان بود به حاضران بستني داده مي شد. او خريد بستني را بهانه كرده و رفته بود.
**  كلاهي چگونه از كشور خارج شد؟
فضلعلي: آن طور كه ما شنيديم با هواپيماي بني صدر از كشور خارج شد اما بعدا توسط خود منافقين كشته شد.
**  كلاهي چند سال داشت؟
فضلعلي: دقيقا نمي دانم اما چهره اش حدود 24 سال نشان مي داد.
**  او با اعضاي حزب رابطه اي هم داشت ؟
فضلعلي: رابطه خاصي نداشت . كارهاي اجرايي برگزاري جلسات را انجام مي داد. نكته ديگر اينكه از طريق او با برخي اشخاص ديگر از جمله حاج احمد آقا خميني هم تماس گرفته شده بود و با اعلام اينكه جلسه آن شب حزب مربوط به بحث رياست جمهوري و مهم است از آنان خواسته شده بود كه در جلسه شركت كنند.
**  آيا غير ازشخص كلاهي افراد ديگري هم مطرح بودند و كسي بازداشت شد؟
فضلعلي: بعدهابه افرادي اتهام بسته شد. افرادي احضار شدند و حتي دستگير شدند اما چيز مستندي به دست نيامد.
**  در زمان حادثه بني صدر در ايران بود؟
فضلعلي: آن زمان بني صدر در ايران بود و به فاصله چند روز بعد با لباس مبدل و هواپيماي ارتش از كشور فرار كردند.
**  آيا درباره انتساب كلاهي به گروه رجوي مداركي هم وجود داشت يا اين انتساب براساس تحليل بود؟
فضلعلي: براساس كار نظامي و تسليحات منافقين مي توان گفت كار آنها بود. اما پشت سر آنها برخي جريانات انحرافي داخل كشور هم بودند از جمله شخص بني صدر كه اينها بعدا باهم پيوند خوردند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر